از ایران بیشتر بدانیم
[1397/06/10]
روز دماوند، بخش دوم
در بخش یکم از روز ملی دماوند و برگزاری جشنی به نام تیرگان یاد کردیم. در این بخش به ریشه جشن تیرگان و روشهای برگزاری این جشن در میان مردم و همچنین، اسطورهی آرش کمانگیر پرداختهایم.
ریشه جشن تیرگان
در باورهای مردم، درباره جشن تیرگان دو روایت وجود دارد که روایت نخست مربوط به فرشته باران یا «تیشتر» و نبرد همیشگی میان نیکی و بدی است. روایت دیگر نیز درباره آرش کمانگیر استوره و قهرمان ملی ایرانیان است.
جشن تیرگان از بزرگترین جشنهای ایران باستان و در ستایش و گرامیداشت تیشتَر (تِشتَر - تیر - شباهنگ - شِعرای یَمانی) ستارهی بارانآور در باورهای مردمی و درخشانترین ستارهی آسمان که در نیمه دوم سال، همزمان با افزایش بارندگیها، در آسمان سرِ شبی دیده میشود است.
در اوستا بهترین تیرانداز را «اَرَخش» نامیدهاند و تصور میرود که مقصود «آرش» است. از مراسمی که در این جشن برپا میشود میتوان از فال کوزه، دستبند تیرو باد و آبپاشی یاد کرد که در زیر به هریک از آنها پرداخته میشود.
دستبند تیر و باد: در آغاز جشن بندی به نام «تیر و باد» که از7 ریسمان به 7 رنگ متفاوت بافته شده است به دست میبندند و در باد روز از تیرماه (9 روز بعد) این بند را باز کرده و در جای بلندی مانند پشت بام به باد میسپارند تا آرزوها و خواستههایشان را به عنوان پیامرسان به همراه ببرد. این کار با خواندن شعر زیر انجام میشود:
تــیـــر بــرو بــاد بــیـا / غــم بــرو شـادی بـیا
محنت برو روزی بیا / خـوشه مرواری بیا
آب پاشی: این جشن در کنار آبها، همراه با مراسمی وابسته با آب و آب پاشی و آرزوی بارش باران در سال پیش ِرو همراه بوده و همچون دیگر جشنهایی که با آب در پیوند هستند، با نام عمومی «آبریزگان» یا «آب پاشان» یا «سر شوران» یاد شده است.
فال کوزه: روز پیش از جشن تیرگان فال کوزه است، دوشیزهای را برمیگزینند و کوزه سفالی سبز رنگ دهان گشادی به او میدهند که «دوله» نام دارد، او این ظرف را از آب پاکیزه پر میکند و یک دستمال سبز ابریشمی را بر روی دهانه آن میاندازد آنگاه «دوله» را نزد همه کسانی که میبرد که آرزویی در دل دارند و میخواهند در مراسم «چک دولَه» شرکت کنند و آنها جسم کوچکی مانند انگشتری، گوشواره، سنجاق سر، سکه یا مانند اینها در آب دوله میاندازند. سپس دختر دوله را به زیر درختی همیشه سبز چون سرو یا مورد میبرد و در آنجا میگذارد. در روز جشن تیرگان و پس از مراسم آبریزان، همه کسانی که در دوله جسمی انداختهاند و نیت و آرزویی داشتنهاند در جایی گرد هم میآیند و دوشیزه، دوله را از زیر درخت به میان جمع میآورد. در این فالگیری بیشتر بانوان شرکت میکنند و سال خوردگان با صدایی بلند به نوبت شعرهایی میخوانند و دختر در پایان هر شعر، دست خود را درون دوله میبرد و یکی از چیزها را بیرون میآورد، به این ترتیب صاحب آن جسم متوجه میشود که شعر خوانده شده مربوط به نیت، خواسته و آرزوی او بوده است
.
آرش کمانگیرکیست؟
اما به راستی آرش که به کمانگیر نامور است چه کسی است؟
برپایهی برخی روایتها، آرش پهلوانی اشکانی است چنان چه اشکانیان تبار خود را برآمده از او میدانند. اما در نوشتههای کهن چنین آمده است که، در زمان پادشاهی منوچهر پیشدادی، در جنگی با توران، افراسیاب سپاهیان ایران را در مازندران محاصره میکند. سرانجام منوچهر پیشنهاد صلح میدهد و تورانیان پیشنهاد آشتی را میپذیرند و قرار بر این میگذارند که کمانداری ایرانی بر فراز البرزکوه تیری بیاندازد که تیر به هر کجا نشست آنجا مرز ایران و توران باشد. آرش از پهلوانان ایران داوطلب این کار میشود. او جامه از تن بیرون میکند و بدنش را که نیرومند و سالم است به همه نشان میدهد و سپس میگوید که پس از انداختن تیر، من خواهم مرد. او به فراز دماوند میرود و تیر را پرتاب میکند. تیر از بامداد تا شامگاه حرکت کرده و در کنار رود جیحون یا آمودریا بر درخت گردویی فرود میآید و آنجا مرز ایران و توران میشود. پس از این تیراندازی آرش از خستگی میمیرد. آرش هستیاش را بر پای تیر میریزد؛ پیکرش پاره پاره شده و در خاک ایران پخش میشود و جانش در تیر دمیده میشود. مطابق با برخی روایتها اسفندارمذ(سپندارمز) تیر و کمانی را به آرش داده بود و گفته بود که این تیر بسیار دور میرود ولی هر کسی که از آن استفاده کند، خواهد مرد. با این وجود آرش برای فداکاری حاضر شد که از آن تیر و کمان استفاده کند. با رفتنِ او خشکسالی طولانی ایرانیان که هفت سال طول کشیده بود به پایان می رسد ابرها، آسمانِ ایران را می پوشاند و بارانِ پرامید و رویاننده به وفور می بارد و گیاهان دوباره سبز می شوند.
اینگونه است که نام دماوند، آرش کمانگیر و جشن تیرگان به یکدیگر پیوند خورده و احساس خوشایندی را برای ایرانیان پیدید آورده است.
یارینامه:
- اسماعیلپور، ابوالقاسم؛ تیرماسیزه شو (جشن تیرگان) و اسطوره تیشتر؛ / نامه انسانشناسی/ دوره اول، شماره اول/ بهار و تابستان 1381. صص 99-77.
- اکبری مفاخر، آرش؛ آرش کمانگیر، مژدهآور باران/ مجله دانشگده ادبیات و علوم انسانی مشهد؛ شماره 147 – زمستان، 1383.
- بیرونی، ابوریحان. آثارالباقیه/ ترجمه اکبر داناسرشت/ تهران: انتشارات امیرکبیر؛ 1363.
- قزوینی، محمد (520هـ.ق)؛ مجملالتواریخ و القصص/ تصحیح ملک الشعراء بهار/ طهران: چاپخانه خاور؛ 1318.
- هینلز، جان راسل؛ ترجمه ژاله آموزگار – احمد تفضلی. شناخت اساطیر ایران؛ / تهران: نشر چشمه، 1368
نسرین تارویردیزاده، پژوهشگر فرهنگ و زبانهای باستانی

.