تاریخنگاری در عصر صفوی
[1399/02/20]
ملاحظاتی پیرامون تاریخنگاری محمود بن هدایتالله افوشتهای نطنزی مورخ دوره صفوی
مؤلف نقاوه الآثار فی ذکر الاخیار
محمود بن هدایتا... افوشتهای نطنزی از مورخان به نام دورهی سلطنت خاندان صفوی است او را به جهت تاریخنگاری این دوره در کتاب «نقاوه الآثار فی ذکرالاخیار» یعنی «آثار برگزیده در یاد بزرگان» میشناسیم کتاب مذکور توسط استاد دکتر احسان اشرقی تصحیح شده است. مورخ متولد سال 938 هـ.ق است ولی از سال فوت وی اطلاعی در دست نیست.
کتاب به دو بخش تقسیم شده و یکصد و هفده گزارش را درباره روزگار حیات سیاسی خاندان صفوی از آغاز سلطنت شاه تهماسب اول (هشتمین سال سلطنت شاه تهماسب 938 هـ.ق) تا سال 1007 هـ.ق (دورهی سلطنت شاه عباس اول) ثبت کرده است مؤلف نتوانسته سی و یک سال پایانی سلطنت آن شاه مقتدر را ثبت و گزارش کند.
دکتر اشراقی در مورد شخصیت این تاریخنگار دوره صفوی برآن است که: "... میتوان دانست که وی با وجود نزدیکی به دستگاه حکومت صفوی، گوشهگیری و سلامت را بر صحبت اُمرا و ارکان دولت ترجیح میداده و به حوادث ایام از دیدگاه عزلت و فروتنی مینگریسته و به همین علت داستان زندگیش چون گروهی از صاحبان فضل و کمال در پرده ابهام باقی مانده است. (افوشتهای نطنزی؛ 1373: 24).
افوشتهای از مورخان ستایشگر شاهان صفوی است که مانند دیگر مورخان رسمی هر دوره اثرش مشحون از عبارات ستایشگرایانه و تمجید زایدالوصف شاهان وقت است این کتاب در مورد وقایع گیلان در عصر شاه عباس و جنگ و درگیری صفویان با ازبکان، دارای نکات تاریخی بسیار سودمندی است ولی کمتر میتوان در نوشتههایش از رجال و صاحبمنصبان سیاسی و لشکری که در خدمت اهداف و مقاصد حکومت صفوی بودهاند و در این راه تلاشها و جانفشانیها کردهاند، مطالبی را موردمطالعه قرارداد.
در واقع او با نگاه "شاه مرکزی" کتاب خود را نه به شرح واقعی امور جامعهی ایرانی در دوره تاریخی محتوای کتاب، بلکه در خدمت تهیه کارنامه برای شاهان صفوی به ویژه شاه عباس اول اختصاص داده و خود را به آن ملتزم دیده است.
در ستایش خدمات شاه تهماسب به زیارتگاههای شیعه و مشاهده مقابر ائمه(ع) مینویسد: «در تقویت و تربیت دین و ملت و تعظیم و توقیر علما و فضل غایت اجتهاد و کمال تربیت و رشاد مرعی داشت و در رواج و رونق آستانهای حضرات چهارده معصوم صلواتالله علیهم نهایت بذل و جهد به فعل آورد شاه دین پناه هر سال از اجناس تحفه و مال مبلغ هشتاد هزار تومان به اماکن شریفه و آستانهای متبرکه مثل مکه معظمه و مدینه مکرمه و مشاهد مقدسه حضرات ائمه(ع) و مراقد امامزادههای کرام ولایت میفرستاد». (همان: 15).
او در ادامهی ستایش از شاه تهماسب، به غلّو و مبالغهگویی پرداخته و شیفتگی خود را در این جملات عیان ساخته که: «از ابتدای ظهور مدت اسلام الی یوم القیام هیچ یک از پادشاهان عالم، بلکه فردی از افراد بنیآدم را این سعادت دست نداده که به این مثابه، در متابعت حضرات اهل بیت کوشیده باشد». (همان)
این در حالی است که پیش از این غازان خان به عنوان اولین سلطان مقتدر مسلمان از خاندان مغول، خدمات بسیاری به جامعهی شیعه و مقابر و مشاهد بزرگان آنها به عمل آورد که از ذهن و یاد افوشتهای به دور مانده است در مورد غازان خان میخوانیم که: «نام دوازده امام را برای اولین بار بر بعضی مسکوکات حک کرد، چند بار در مواقع حساس و خطر برای طلب یاری به زیارت مشاهد متبرکهی کاظمین، نجف و کربلا رفت و اوقاف فراوان و نذور و صدقات بسیار برای این مشاهد و مردم آن نواحی مقرر داشت دستور داد تا به جانب کربلا نهری جاری ساختند که از شهر حِلّه میگذشت و به «شهر غازانی اعلی» شهرت یافت و بدین وسیله کلیهی بیابانهای دشت کربلا سرسبز شد و شهر که تا آن زمان آب شیرین نداشت، دارای آب گوارا گردید همچنین اطراف آرامگاه امام حسین(ع) تبدیل به مزارع و باغات شد برای سادات مقیم کربلا که تا آن زمان وضع نابسامانی داشتند، مرسومی از غلّه و سایر مایحتاج زندگی مقرر کرد که از آن پس قرین رفاه شدند در کنار شهر نجف اشرف، نهری جاری ساخت که به برکت آن، شهر طراوت و رونق بیشتری گرفت از آن گذشته وی به مرقد حضرت رضا(ع) توجه فراوان مبذول داشت و از املاک خود در خراسان، دهات و قصبات متعددی را وقف این مکان مقدس کرد».
(بیانی؛ 1381: 598-597).
یکی از قسمتهای معتنابه و ارزنده در مطالعهی این کتاب، اختلافی است که پس از مرگ شاه تهماسب بر سر جانشینی وی به وجود آمد زیرا: امرای استاجلو و قورچیان گرجی خواهان سلطنت حیدرمیرزا بودند که از مادر غیرتاجیک بود که طوایف: شاملو، افشار، روملو، قاجار و... به او تمکین نکردند. (ص19کتاب).
افوشتهای نطنزی، آغاز صوفیکشی را دورهی سلطنت شاه اسماعیل دوم صفوی میداند (ص34) از گستردگی و دامنهی درگیری بین اُمرای قزلباش بر سرجانشینی شاه طهماسب اول، چنان پرده برمیدارد که: «از آن همه شربت، طعام و حلوایی که برای عزای شاه تهماسب تهیه کرده بودند براثر اختلاف ودرگیری، هیچ کس جرعهای و لقمهای نچشید"«. (ص35).
افوشتهای نطنزی از اختلاف بین شاه اسماعیل دوم جانشین شاه تهماسب اول با شیخ عبدالعالی کرکی یکی از مجتهدان بزرگ شیعه که در دورهی شاه تهماسب اول به ایران مهاجرت کرده بود سخن میگوید و از موضوع اختلاف سرباز میزند او علل مختلفی را در ایجاد اختلاف مؤثر دانسته و تنها علت قابل طرح را در اختلاف فیمابین عدم انداختن قالیچه از سوی شیخ به زیر مسند شاه میداند ولی در ادامه به درستی یادآوری میشود که: "دیگر وجوه بود که این نسخه گنجایش رقم آن ندارد". (ص41) او در صفحه قبل این بیت شعر شیخ عطار را که شاه اسماعیل دوم بر روی سنگهای زر حک کرده بود میآورد:
ز مشرق تا به مغرب گر امام است علی و آل او ما را تمام است (ص40)
ولی از این واقعیت که برخی از منابع نوشتهاند که شاه اسماعیل دوم به علت اعراض از مذهب شیعه و توجه به مذهب اهل سنت به قتل رسید سرباز میزند. (رویمر؛ 1385 : 333).
با توجه به نابسامانی اوضاع سیاسی- اجتماعی دورهی سلطنت شاه اسماعیل دوم، افوشتهای نطنزی چون رسالت خود را توصیف صفات حمیده شاهان خاندان صفوی میداند او را به انصاف و عدالت همچون انوشیروان عادل دانسته و معتقد است که در مدت پادشاهی آن آفتاب برج معدلت، اوقات رعیت در کمال رفاهیت و فراغت گذران بود و هیچ رعیتی روی تحصیلدار ندید و کسی را از کسی طلبی و توجیهی و تخصیصی در کار نبود و ارباب قلم و رقم و اصحاب تعدی و ستم در بیغولهها رفته دفتر حساب را خشت بالین کردند و... (صص57-56).
افوشتهای که از مدت 21 سال دورهی حبس شاه اسماعیل دوم در قلعه قهقهه به دستور پدرش شاه تهماسب اول سخن میگوید (ص59) ولی از ذکر چند نکته غفلت میورزد:
- علت تغیر و ناراحتی شاه تهماسب اول از وی چه بوده است؟
- شاهزادهای که مدت 21سال در حبس به سر برده بود، آئین کشورداری را چگونه به نیکی آموخته بود و مشاوران سیاسی و اداری وی برای ایجاد جامعهای منصف و دادگر چه کسانی بودهاند؟
- پادشاهی که مدت 16 ماه و 16روز (ص61) به سلطنت پرداخت در حالی که جامعهای امن و آسوده را فراهم ساخته بود چگونه توسط اطرافیان خویش در «مکفّیات افراط ورزیده بود» و او را در بستر مرده یافتند؟ (ص60) بعد از مرگ شاه اسماعیل دوم در دوران سلطنت شاه محمد خدابنده (پدر شاه عباس اول) در ایران شورش قلندرها صورت میگیرد که ادعای قلندرها این بود که آنان شاه اسماعیل دوم هستند اگرچه افوشتهای نطنزی آغاز صوفی کشی را به سلطنت شاه اسماعیل دوم نسبت میدهد که در پیش گفته شد ولی از مطالعهی «شورش قلندریه» در این دوره میتوان دو دیدگاه را مطرح ساخت:
- شورش قلندرها نشان میدهد که گروه متصوّفه و دراویش سعی در حفظ بقا و عدم انزاوی خود در ساحت حوزه سیاسی-اجتماعی ایران را داشتند آنچنان که افوشتهای از شورش دو قلندر در ولایت سبزوار و زمینداور (ص114) و ولایت کوه کیلویه (ص117) سخن گفته است.
- شورش قلندرها نشان میدهد که جامعهی اهل سنت میکوشیدند در مقابل سیاست رسمی کردن مذهب شیعه در کشور به اعتراض و مقاومت برخیزند و این اقدام بدون توسط و تمسک به یکی از خاندان صفوی و ترجیحاً شخص شاه فقید صفوی که احتمالاً از مقبولیت چشمگیری در نزد اهل سنت برخوردار بود، غیرممکن به نظر میرسید.
افوشتهای در سراسر کتابش از ستایش و افراط در تمجید صفات شاهان صفوی فروگذاری نکرده است و در هر جا که خود را نیازمند به این کار میدیده قلم را در خدمت توصیف صفات پسندیدهی آنان و حتی شاهان سرزمین فارس درآورده است:
«در آثار آمده که بعضی از اصحاب داود علی نبینا و علیهالسلام، در مجلس آن حضرت نسبت به پادشاهان عجم سخنان نامناسب میگفتند به حضرت داود علیهالسلام وحی آمد که امت خود را بگو که نام پادشاهان عجم را جز به عزت و احترام نبرند پس متابعت امر پادشاه فی الحقیقه متابعت امر خدا و مخالفت حکم ایزدتعالی است". (ص387).
مخالفت و اعتراض را در مقابل شاهان و فرمانروایان ناروا دانسته و با ذکر داستانی در دوره فرمانروایی امیر تیمورگورکانی اعتقاد دارد که دعا و التماس مردم به درگاه خداوند موجب اصلاح امور و عافیت مردم میشود. (صص389-388).
او حتی پا را از این فراتر برده و رمز و راز هدایت و فرجام نیک انسانها را در پیروی آنان از فرمانروایان-شان میداند و هرگونه اعتراض را نسبت به فرمانروایان به مثابهی سرکشی و عصیان در مقابل آفریدگار میسنجد:
«پس هر کرانسبت به پادشاهان به استحقاق، دل و زبان راست و عقیده درست است و در مقام طاعت و فرمانبرداری است حضرت مالکالملک علیالاطلاق را نیز از رحمت خود با او نظر است و هر که طریق نافرمانی، عصیان و سبیل سرکشی و طغیان مسلوک میدارد پیوسته پریشان و بیسامان کو به کو و در به در است و در دنیای ناکامی سرگردان و در فیقای بد سرانجامی، هایم و حیران، عاقبت کارش منجر به هلاک و محل آرام و قرارش منزل خاک است». (ص391).
او در ادامه از مذمت و نکوهش قیامکنندگان در تاریخ ایران بازنمیایستد ودر این باره با یادآوری و نگاهی به گذشته، مخالفت خود را با مصلحان اجتماعی ایران در دورهی سلسله باستانی ساسانی چون: مانی و مزدک ابراز میدارد. او مانی را اهل کشور چین دانسته است (ص509) شاید این اشتباه از شاهنامهی فردوسی منتشر شده باشد که او گفته است:
بیامد یکی مرد گویا ز چین که چون او مصّور نبیند زمین (فردوسی؛ 1381 : 585).
افوشتهای دورهی ظهور و بروز نهضت مانوی را به اشتباه به دورهی سلطنت پیروز و یا شاپور دوم (ذوالاکتاف) منسوب کرده است در حالی که ظهور مانی در دورهی سلطنت شاپور اول بوده است که فردوسی به درستی آن را در ذیل دورهی پادشاهی این فرمانروای خاندان ساسانی آورده است. (همان: 585).
او در تحقیر و نکوهش مزدک از لفظ نامناسب و نکوهیدهی «سگ مردود» استفاده کرده و بدون رویکرد به اهداف و خواستههایش، علت قتل وی و یارانش را توسط خسروانوشیروان «طمع او در والدهی انوشیروان» دانسته است. (صص513-512کتاب).
این در حالی است که فردوسی از مشروعیت قیام مزدک سخن گفته و او را به دادخواهی معرفی کرده است در جایی که وی با اشاره به دورهی فقر و تیرهی روزی عامّهی مردم در دوره سلطنت قُباد (پدر خسرو انوشیروان) از پند مزدک این گونه یاد میکند:
«اگر دادگر باشی ای شهریار در انبار گندم نیاید به کار
شکم گرسنه چند مردم بمرد که انبار آسوده جانش ببرد» (فردوسی، همان: 652)
مزدک برخورداری از مواهب زندگی را برای همگان خواسته و بر نظام طبقاتی دورهی ساسانی خروش میآورد:
«همی گفت هرکو توانگر بود تهی دست با او برابر بود
نباید که باشد کسی بر فزود توانگر بود تا رو درویش بود
جهان راست باید که باشد به چیز فزونی حرام است و ناخوب نیز
زن و خانه و چیز بخشیدنی است تهی دست کن با توانگر یکی است» (همان: 653)
فردوسی دیدگاه مزدک را بازتاب میدهد این که پنج خصلت آدمی چون: حسد، کینه، خشم، نیاز و آز موجب نابرابری میان مردم شده است او انوشیروان را پند میدهد که حاکمیت این پنج خصلت در جامعهی تحت سلطنت وی موجب شده که محرومیت عامّه مردم از اقتصاد جامعه و تشکیل خانواده خود را به روشنی عیان سازد. مزدک نیم قرن پیش از سقوط سلسله حکومتی ساسانی، فروپاشی این خاندان را به نیکی دریافته بود:
«بپیچاند از راستی پنج چیز که دانا برین پنج نفزود نیز
کجا رشک و کین است و خشم و نیاز به پنجم که گردد برو چیره آز
تو گر چیره باشی برین پنج دیو پدید آیدت راه کیهان خدیو
از این پنج ما را زن و خواستست که دین بهی در جهان کاستست
زن و خواسته باید اندر میان چو دین بهی را نخواهی زیان» (همان: 653)
در میان سلسلههای دورهی اسلامی، افوشتهای، حسن صباح بنیانگذار حکومت اسماعیلیان نزاری در ایران، را به باد انتقاد میگیرد و روش او را عامل گمراهی مردم دانسته و از نابودی آنان توسط هلاکوخان اظهار خرسندی مینماید. (ص514).
او فرقهی نقطویه را دنباله روی جماعت اسماعیلیه دانسته و محمد قاضی بیدگلی، مولانا قاسم کوپالی و... را که توسط شاه تهماسب اول به قتل رسیدند به آن گروه نسبت میدهد. (ص515) این که بتوان پیوندی بین اسماعیلیان و فرقهی نقطویه قایل شد، آن گونه که افوشتهای نطنزی بر این باور است را میتوان امروزه پذیرفت زیرا: بقایای الموتیان، اسماعیلیان گیلان و دیلم زمینهی مساعدی برای قبول دعوت محمود پسیخانی- بنیانگذار فرقهی نقطویه- داشتهاند و مبلغ نقطوی همچون داعی اسماعیلی لقب «حجت » داشت و به تأویل نیز متوسل میشد و همان شیوهی بحث اسماعیلیان را به کار میبرد". (ذکاوتی قراگزلو؛ 1382: 41 و 38).
با این که منابع هم دورهی افوشتهای نطنزی همچون: روزنامهی ملاجلال منجم عالم آرای عباسی و... صفحات متعددی را به ذکر خدمات و فضایل یکی از مقامات بلند پایهی دورهی سلطنت شاه عباس اول یعنی اعتمادالدوله میرزا حاتم بیگ اردوبادی که به مدت بیست سال عهدهدار ادارهی امور کشوری و لشکری بود اختصاص دادهاند، متأسفانه در این کتاب جز اشارهای مختصر و گذرا به نام او نمیتوان اثری از خدمات و اقدامات او را موردمطالعه قرار داد.
در پایان قابل یادآوری است که کتاب نقاوهالآثار فی ذکر الاخیار که اطلاعات جامع و مسبوطی در مورد کشاکش ومبارزات شاه عباس اول با خان احمد خان گیلانی و مواجههی این حکومت با تهاجم ازبکان به قلمرو ایران به دست میدهد علاوه بر آن، از اشعار و واژگان و آیات قرآنی هم آکنده است ولی از ذکر طبقات و اقشار اجتماعی، مقامات دیوانی و لشکری این دوره و ذکر جایگاه و مراتب و حیطهی مسئولیت آنان هیچ سخنی به میان نمیآورد مانند دیگر منابع رسمی این دوره مشحون از تعابیر، اصطلاحات مغلق و آرایههای لفظی است.
مقاله حاضر براساس مطالعه چاپ دوم این کتاب که در سال 1373 توسط شرکت انتشارات علمی و فرهنگی و به اهتمام استاد دکتر احسان اشراقی به چاپ رسیده تهیه شده است.
پینوشتها:
- بیانی، شیرین (1381)، دین و دولت در ایران عهد مغول، (جلد دوم حکومت ایلخانی: نبرد میان دو فرهنگ)، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ دوم.
- رویمر هانس، روبرت (1385)، ایران در راه عصر جدید، تهران، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ دوم.
- فردوسی، ابوالقاسم (1381)، شاهنامه، با تصحیح ژول مول و مقدمه مجید سیف، تهران، انتشارات میلاد، چاپ دوم.
- ذکاوتی قراگزلو، علیرضا (1383)، جنبش نقطویه، قم، نشر ادیان، چاپ اول.