به مناسبت بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی و پاسداشت زبان فارسی
[1399/02/23]
سخنرانی دکتر معینالدین عقیل درباره فردوسی
دکتر معینالدین عقیل پژوهشگر و نسخهشناس برجسته پاکستان به مناسبتِ «روز فردوسی» در 25 اردیبشهت 1396 در خانه فرهنگ ایران در شهر کراچی، پاکستان به زبان اردو سخنرانی ایراد نمود که در اینجا ترجمه آن آورده میشود:
از کودکی و دورة دانشجویی هر جا به نامِ شاعرانِ بزرگِ اردو بر میخوردم و شعرهایِ آنها را میخواندم، با نامِ شاعرانِ برجستة انگلیسی و به ویژه فارسی هم مواجه میشدم امری که در گفتگوهایِ روزمرّه رایج بود. در این بین نامِ فردوسی بیش از همه استفاده میشد. وقتی تاریخِ ادبیاتِ فارسی را میکردم، بیش از همه نام فردوسی نمایان بود. اگر بنا باشد از آفرینشِ ادبیِ پُر زحمت و با جوش و خروش مثالی بزنیم، بهترین مثالش «شاهنامه فردوسی» است. اثری که تالیف و اتمامش کارِ دو سه سال نبود، حکایت از رنجیِ سه سال است: بسی رنج بردم بدین سالِ سی.
شاهکار فردوسی تنها در این نیست که عمری را صرف سرودن کتابش کرد، بلکه وی به شیوهای دلنشین مجموعهای از حکایتها و قصههایی به یادماندنی از تاریخ ایران را چنان هنرمندانه بیان کرده است که روح فرهنگ و تمدن ایرانی را توصیف میکنند. داستانهایی که به زبانهای مختلفِ دنیا در قالبِ نمایشنامه اجرا شده است، با اقتباس از آنها فیلم ساخته شده است و شخصیتهای خوب و بد آن قصهها شهرتِ جهانی پیدا کردهاند.
در دوره میانیِ زبان و ادبیاتِ اردو که داستان و مثنوی شکل میگرفت، اثرات شاهنامه در آنها هم دیده میشوند و در دورة شکوفایی وقتی در نمایشنامهنویسیِ اردو شخصیتی چون آغا حشر کاشمیری وارد شد، به کودکان این مرز و بوم شخصیتهایِ معروف شاهنامه: سهراب و رستم را طوری معرفی کرد که تا پایان عمر در ذهنشان نقش بندد. کاری که دراین زمان فیلمهایِ سهراب مودی (1897-1984) میکنند. در [شبه قاره] رستم، سهراب، ضحاک، تهمینه، طهماسب، افراسیاب، شخصیتهایی هستند که از دلِ قصههایِ شاهنامه به ما رسیدند. حتّی نقاد و نویسنده برجسته اردو – دکتر محمد حسن- نمایشنامه بلندی به نام «ضحاک» (سالِ 1980) نوشت.
الغرض، دوران کودکیام در چنین فضایی که متأثر از شاهنامه بود، گذشت و این ترجمهها، نمایشنامهها و فیلمهای اردو مرا با فردوسی آشنا کرد. ناآشنایی با زبان فارسی مرا از مطالعه خصوصی درباره فردوسی باز میداشت و ضخامتِ شاهنامه هم به جایِ خود همت شکن بود. تا این که زمانی رسید که مطالعه درسی مرا به سمت «شعرالعجمِ» شبلی نعمانی کشاند. این بخش در «شعرالعجم» طولانی و مفصل نیست، امّا وسعت مطالعه و بصیرتِ نقّادانه شبلی، فردوسی را جامع معرفی کرده است.
البته وقتی هنگام تحقیق درباره تاریخِ دوره میانی هندوستان و مطالعه درباره منابع تاریخی، به مثنویِ «فتوح السلاطین»، سروده تاریخ نویس معروف- عصامی- برخوردم. این جا بود که فردوسی باز هم توجهام را به خودش جلب می کرد. «فتوح السلاطین» تاریخِ دهلی در دوره سلطنت مسلمانان است که تاریخ دانها و نویسندگان هندوستانی چون آغا مهدی حسین (آگرا اخبار برقی پریس، 1938) و محمد یوشع (دانشگاه مَدارس، 1946) آن را تصحیح کرده و «شاهنامه هند» نامیدند. البته فردوسی کجا و عصامی کجا. آغا مهدی حسین «فتوح السلاطین» را به زبان انگلیسی هم ترجمه کرد که از «ایشیا پَبلشنگ هاوس» در بمبئی در سال 1946 چاپ شد.
به این ترتیب چه میخواستم و چه نمیخواستم در دوران مطالعه و جستجوهایم به صورتهای مختلف به فردوسی بر میخوردم. هنگام رد شدن از کتاب فروشیها هم [2] متنِ اصلیِ شاهنامه با چاپهای نفیس و زیبا دیده میشدند که از ایران به اینجا آمده بودند. چه در کتابخانههای خودمان و چه در کتابخانههای دنیا هر جا که میرفتم، در بخش فارسی و به ویژه در قفسه شاعران فارسی، همه جا فردوسی با ابهت خاصی جلوه افروز بود.
در خیابان انقلاب، روبه روی دانشگاه تهران، کتاب فروشیهایی را دیدم که به طور ویژه با چاپهای نفیس و رنگیِ شاهنامه، خمسه نظامی، دیوان حافظ و رباعیات خیام ویترینهای خود را زینت بخشیده بودند. سالهای سال در گشتزنی در کتابفروشیهایِ کراچی در بین کتابهای انگلیسی، همه جا ترجمه شاهنامه چاپِ یونسکو Epic of the Kings (دانشگاه کمبریج، 1966) موجود بود.
در دورهای که درباره «انجمن آسیایی بنگال» و سر ویلیام جونز تحقیق می کردم[1] در کمال حیرت متوجه شدم که ویلیام جونز نخستین فردی بود که شاهنامه را به انگلیسی (یا در واقع به زبان غربی) ترجمه کرده بود در سال 1774م. پس از دو- سه دهه، ترجمههای آن به دیگر زبانهای اروپایی چاپ شدند که عموماً جزوی و به نثر بودند. «رستم و سهراب» مقبولترین قصه شاهنامه بود که ترجمههای متعدد آن و استقبال از آن بی حد و مرز بود. نخستین ترجمه منظوم انگلیسی شاهنامه از سوی آرتور جُورج و ادوارد وارنر صورت گرفت که در نُه جلد بین سال های 1905 و 1925 چاپ شد. در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران در کنار ترجمههای دیگر شاهنامه، این را هم دیدم.
اگر وارد جزییات شوم، سیلی از مطالعاتِ درباره فردوسی و شاهنامه فردوسی سرازیر خواهد شد کتابی که در سراسر جهان نسخههای خطی، چاپی و مصورش رونق افروز کتابخانههای دنیا شده است. در کتابشناسیهایِ مختلف، انبوهی از فهرستهای طویلِ نسخههای اصلی و چاپهای متعدد و ترجمههای آن به زبانهای مختلف دنیا دیده میشود.
زبان و ادبیاتِ اردو هم از مطالعات فردوسی و اثراتِ شاهنامه به دور نمانده است. چاپخانههای هندوستان در همان میانه قرن نوزدهم میلادی متنِ اصلیِ شاهنامه را چاپ کردند و ترجمههای اردوی آن را هم منتشر کردند. نخستین ترجمه اردویِ آن: «سُرورِ سلطانی» به قلمِ رجب علی بیگ سُرور- داستاننویس معروف اردو- بود. ترجمهای که جزوی از تاریخ ادبیات اردو شده است.
در اینجا لازم است که به واجد علی شاه - حکمرانِ سرزمینِ اَودَ در هندوستان- اشاره کنیم که از رجب علی بیگ سُرور خواست که خلاصه شاهنامه فردوسیِ توکل بیگ حسینی به نامِ «تاریخ دلگشایِ شمشیر خانی» را به اردو ترجمه کند. سُرور دستور شاه را اجرا کرد و خلاصهای به نثر به نام «سُرور سلطانی» ترجمه کرد. شهرتِ توکل بیگ حسینی به این دلیل است که در قلمروِ داراشکوه در غزنین وقایعنویس بود و خلاصه فارسی شاهنامه فردوسی را به نثر به نام حاکم غزنین در 1653م نوشته بود: «تاریخ دلگشای شمشیر خان نهاد». در سالِ 1808 منشی مول چَند ترجمه منظوم کوتاهی از کتابِ سُرور را به نامِ «قصه خسروانِ» عجم انجام داد که شاملِ نُه هزار بیت بود که در مقابلِ شصت هزار بیت شاهنامه بسیار مختصر است. «سُرور سلطانی» تا کنون سه بار به چاپ رسیده است. «قصه خسروان عجم» در قرن نوزدهم میلادی ده-یازده بار چاپ شد که چند سال پیش مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان دوباره آن را چاپ کرد.
از آنجایی که شاعرانی که جنگنامه یا حماسه میسرودند به نوعی از فردوسی متأثر بودند، یکی از شاعرانِ معاصرِ سُرور و مول چَند، سعادت یار خان رنگین بود که مثنوی به نامِ «جنگنامه» نوشت. شرحِ واقعاتِ چشم دید از جنگیِ که بینِ احتشامالدوله مرزا اسماعیل بیگخان و سَندیا – سردار قومِ مَرَهته – حدودِ 1788م در منطقهای به نامِ پَتَن درگرفته بود. خودِ سعادت یارخان رنگین هم در این جنگ شامل بود. وی در بیتی از مثنویاش به شاهنامه فردوسی اشاره کرده است. «جنگنامه» رنگین، پیش از ترجمههایِ اردویِ شاهنامه سروده شده بود. کتابهایِ «سُرور سلطانی» و «قصه خسروان عجم» شاهنامهنویسی در اردویِ پس از خود را به نوعی تحت تأثیر درآوردند. شاهنامههایی به زبان اردو نوشته و چاپ شدند که در بینِ آنها «شاهنامه اسلام» سروده حفیظ جالَندَری بیش از همه شهرت یافته است. (شیخ مبارک علی اَند سَنز، لاهور، سال 1933) از دیگر آثار: «اسلامی شاهنامه» (از: سید محمد ابراهیم هندی، حلقه مشایخ، دهلی، سال 1927)؛ «شاهنامه هند» (از: سریرکابری مینایی، اداره ادب، پَتنا، سال 1954)؛ «مثنوی ذوقی موسوم به شاهنامه احمدیت» (از: سیدحسین ذوقی، اعظم استیم پریس، حیدرآباد دکن، 1960) که پس منظر همه این تخلیق ها، فردوسی بوده است.
برایِ ثبتِ تاریخ و فرهنگِ ایران، فقط فردوسی و شاهنامهاش لازم بود، امری که حتّی برایِ شاعرانِ بزرگ هم ممکن نبود. نظامی شاعر بلندپایهای است که در یکی از خمسههایش شاهکاری به نامِ «اسکندرنامه» را سروده است که در ادبیات فارسی در ردیف «شاهنامه» قرار داده میشود، امّا عشق و محبت والهانهای که فردوسی به میهنش داشت در نظامی نسبت به یونان و روم نمیتوانست باشد و به همین دلیل، «اسکندرنامه» به بلندیِ رتبه «شاهنامه» نمیرسد. فطرتِ شاعرانه – میهن دوستی- هم انگیزه مهمی است که گویا در آفرینشِ شاهکارهایِ ادبی بسیار مهم است، به شرطی که ادب، با سرزمین و محبت پیوند خورده باشد.
پی نوشت
1- دکتر معینالدین عقیل در کتابی به تاریخچه انجمن آسیایی بنگال پرداخته است و نسخههای خطیِ اردوی آن را معرفی کرده است: «ذخیرههای نادر زبان اردو در کلکته: نسخههای خطّی انجمن آسیایی و موزه ملّی»، چاپ اول، انجمن ترقی اردو هند، دهلی، هندوستان، سال چاپ: 2016؛ چاپ دوم، مجلس ترقی ادب، لاهور، پاکستان، سال چاپ: 2019.
2- دکتر معینالدین عقیل از مجموعهداران بزرگ پاکستانی است که بخش بزرگی از کتابخانه شخصیاش را در سالِ 2012 به کتابخانه دانشگاه کیوتو در ژاپن اهدا نمود. برای اطلاعات بیشتر:
https://www.asafas.kyoto-u.ac.jp/kias/aqeel_db/en/index.html
ترجمه سخنرانی از اردو به فارسی: لیلا عبدی خجسته