مشروح مذاکرات مجلس ملى، دوره ۵
[1396/05/02]
جلسه: ۲۱۱ صورت مشروح مجلس مورخه شنبه نهم آبان ماه مطابق سیزدهم ربیعالثانى ۱۳۴۴
مشروح مذاکرات مجلس ملى، دوره ۵
جلسه: ۲۱۱
صورت مشروح مجلس مورخه شنبه نهم آبان ماه مطابق سیزدهم ربیعالثانى ۱۳۴۴
جلسه دویست و یازدهم مجلس سه ربع ساعت قبل از ظهر به ریاست آقاى تدین (نایب رئیس) تشکیل گردید صورت مجلس عصر پنجشنبه هفتم آبان ماه را آقاى آقا میرزا شهاب قرائت نمودند
نایب رئیس- آقاى آقا شیخ جلال (اجازه)
آقا شیخ جلال- در دستور عرض داشتم
نایب رئیس- آقاى اخگر (اجازه)
اخگر- قبل از دستور عرض داشتم
نایب رئیس- آقاى نظامى (اجازه)
نظامى- فعلاً عرضى ندارم
نایب رئیس- آقاى علایى (اجازه)
علائى- خواستم عرض کنم آقاى مستوفى...
نایب رئیس- راجع به صورت مجلس فرمایشى دارید؟
علائى- بلى خواستم عرض کنم که آقاى مستوفى را امروز آقاى رئیسالوزرا خواسته بودند قبل از رفتن...
نایب رئیس- صحبت راجع به صورت مجلس است بعد فرمایش بکنید
آقاى نجات (اجازه)
نجات- عرضى ندارم
نایب رئیس- آقای آصف
فرجالله خان آصف- چون بنده را جزو غایبین بىاجازه نوشته بودند خواستم عرض کنم که پریروز صیح بنده سر وقت حاضر شدم و بعد که فهمیدم جلسه رسمى نمیشود مرخص شدم بنده یک مریضىای داشتم مجبور بودم ظهر مراجعت کردم و براى جلسه غروب به بنده کسى اطلاع نداد
نایب رئیس- آقاى ابوالحسن خان پیرنیا (اجازه)
ابوالحسن خان پیرنیا- بنده خواستم همین را عرض کنم چون مجلس معمولى طرف صبح بود و صبح جلسه نشد و عصر فوقالعاده بود بنده هم بىاطلاع بودم
نایب رئیس- اصلاح میشود آقاى حائرىزاده (اجازه)
حائرىزاده آقاى آشتیانى و آقاى آقا سید محىالدین را جزو غایبین نوشته بودند در صورتی که نظر بنده هست حاضر بودند فقط در موقع رأى بودند پس نباید جزو غایبین نوشته شوند
نایب رئیس- بعد از تحقیق اصلاح مىشود آقاى افسر (اجازه)
محمدهاشم میرزا افسر- در این موضوع عرضى ندارم
نایب رئیس- آقاى هائم (اجازه)
هائم- بنده را هم جزو غایبین بىاجازه نوشته بودند ولى به واسطه عارضه کسالت تحصیل اجازه کرده بودم بعد از ظهر هم به همین ملاحظه نیامده بودم
نایب رئیس- بعد از مراجعه به کمیسیون اصلاح مىشود به صورت مجلس ایرادى نیست؟
زعیم- بنده عرض دارم
نایب رئیس- آقاى زعیم (اجازه)
زعیم- همان طور بنده را هم غایب بىاجازه نوشتهاند در صورتی که بنده مطلع نبودم خواهش میکنم اصلاح شود
نایب رئیس- این هم اصلاح مىشود دیگر نسبت به صورت مجلس ایرادى نیست؟ گفته شد خیر
نایب رئیس- صورت مجلس تصویب شد قبل از ورود در دستور سه فقره خبر از کمیسیون عرایض و مرخصى تقدیم مجلس شده است که یکى یکى به عرض مجلس میرسد.
خبر اول راجع به مرخصى شاهزاده محمدهاشم میرزا است از تاریخ حرکت کمیسیون هم تصویب کرده است
مدرس- اخطار قانونى دارم
نایب رئیس- راجع به چه چیز؟ راجع به خبر کمیسیون است؟
مدرس- اجازه بدهید تا عرض کنم راجع به چه چیز است یک مسأله مقدم بر اینها است اخطار قانونى دارم اجازه میدهید عرض کنم
نایب رئیس- بعد از این ممکن است اجازه بگیرید صحبت بفرمایید.
مدرس- در جلسه رسمى اخطار قانونى مقدم است.
نایب رئیس- مقصودتان اخطار نظامنامه است؟
مدرس- بلى مگر نظامنامه قانون نیست؟ باید استعفاى رئیس را بخوانید
نایب رئیس- آقاى داور (اجازه)
داور- البته اخطاری که حضرت آقاى مدرس فرمودند ایشان حق داشتند و البته هر وکیلى میتواند هر ماده از نظامنامه را اخطار کند ولى معمول مجلس و سابقه بر این بوده است که هر وقت یک عده با یک رأى زیادى به یک رئیس رأى دادند به محض این که استعفا داد نمىباید استعفانامه را قرائت کنند ما میشنویم آقاى مستوفى استعفا دادند همان طور که راجع به آقا میرزا حسین خان پیرنیا چندین روز مجلس عمل کرد و استعفاى ایشان را قرائت نکرد همان طور هم در مورد آقاى مستوفى تصور میکنم هیچ اجبارى براى ما نیست که آن استعفا را قرائت کنیم باید اقدام کنیم بلکه ایشان را متقاعد کنیم و کلیتاً به کلى مأیوس شدیم آن وقت استعفانامه را قرائت کنیم
نایب رئیس- آقاى مدرس (اجازه)
مدرس- ما اقدام کردیم و ایشان متقاعد نشدند و امروز هم مجدداً نوشتند که من استعفا کردهام چرا پریروز استعفاى مرا قرائت نکردید و نوشتهاش هم پیش آقاى علایى است پنج روز دنبال کردیم و ایشان قبول نکردند لهذا به مقتضاى نظامنامه قبل از همه چیز باید استعفا را بخوانند که رئیس را معین کنند و اگر معین کردند آن وقت جلسه رسمیت پیدا کند.
نایب رئیس- بنده ناچارم در مقابل اخطار نظامنامه آقاى مدرس توضیحاتى بدهم پریروز قبل از ظهر مراسله از طرف آقاى مستوفى توسط آقاى ارباب کیخسرو به بنده رسیده و چون پریروز موقع پیدا نشد به عرض آقایان برسانم همین طور ماند ولی مفاد این مراسله که به عرض آقایان ممکن است برسد صریح است از امتناع از قبول ریاست نه استعفا بنابراین مشمول ماده یازدهم نظامنامه نمیشود که به طور الزام و فوریت این موضوع در مجلس قرائت شود و بعد رئیس انتخاب شود ماده یازدهم به عرض آقایان میرسد (به شرح آتى قرائت شد)
ماده ۱۱- اگر رئیس قبل از انقضا مدت ریاست استعفا یا فوت نمود مسنترین نایب رئیس مجلس را منعقد و استعفانامه را قرائت یا فوت را اعلام کرده مجلس را ختم
+++
میکند و در ظرف سه روز در تحت ریاست همان نایب رئیس مجدداً مجلس منعقد و به طوری که در ماه هشتم ذکر شد رئیس انتخاب میشود.
نایب رئیس- این ماده یازدهم دایر است به صورتى که رئیس اشتغال به خدمت حاصل کرده باشد مراسله آقاى مستوفى هم قرائت میشود.
داور- اجازه مىفرمایید
نایب رئیس- اجازه بدهید قرائت شود تا مسأله حل شود (به شرح ذیل قرائت شد)
هفتم آبان ماه ۱۳۰۴ مقام مقدس مجلس شوراى ملى
پس از تشکر از حسن ظن که نمایندگان محترم نسبت به بنده ابراز داشتهاندتصدیع مىدهد که به علل چندى در جواب تلفن آقاى نایب رئیس امتناع خود را از مقام ریاست عرض کردهام چون از قرار معلوم رسمى تلقى نفرمودهاند این است که کتباً هم به عرض مىرسانم
نایب رئیس- به عقیده بنده شامل ماده یازدهم نیست و فوریت را ایجاب نمىکند
بعضى از نمایندگان- صحیح است
مدرس- ورقه امروز را بدهید بخوانند
نایب رئیس- ورقه امروز هم همین است (به مضمون ذیل قرائت شد)
روز سهشنبه اینجانب امتناع و استعفاى خود را از مقام ریاست به آقاى نایب رئیس دادهام و نمیدانم چه شده است که تا به حال قرائت نشده است (حسن)
نایب رئیس- این اخبار از این است که قبلاً مراسله به بنده نوشته شده است عین مراسله هم هست
آقاى مدرس (اجازه)
مدرس- بنده خواهش دارم فرمول استعفا را بفرمایند چون بعد از این محل ابتلا مىشود استعفا طلب عفو یعنى این که بر من تحمیل کردهاند من طلب عفو مىکنم این معنى استعفا است هم ورقه اول استعفا بوده هم ورقه دوم مىنویسد که من استعفاى خودم را دادم چرا نخواندید و من از آقایان تقاضا مىکنم مطالب را به یک صورتى درآوریم که مردم لااقل بدانند که ما مىخواهیم یک صورت قانونى درست کنیم استعفا یعنى طلب عفو هم پریروزى استعفا بوده است هم امروز مىگوید این که مرا رئیس کردهاید من طلب عفو مىکنم نظامنامه هم مىگوید استعفاى رئیس را باید در جلسه اول خواند و بعد رئیس را معین کرد تا مجلس قانونى شود. شما مىخواهید قانونى نشود نشود
نایب رئیس- آقاى آقا سید یعقوب (اجازه)
آقا سید یعقوب- فرمایشى که آقاى مدرس فرمودند در واقع مسأله علمى است چنانچه در کاغذى هم که آقاى پیرنیا نوشته بودند در جلسه خصوصى عوض کردم که این مسأله مسئله علمى است و هر یک از ماها از این عبارت نظامنامه یک چیز مىفهمیم و عبارت نظامنامه این است که آن کسی که اشتغال داشته باشد به عمل عبارت این است رئیس که مشغول به عمل است و در عمل داخل شده اگر در ضمن عمل خواست استعفا بدهد
ولى این مورد از اول عدم دخول است نه این که داخل شده و استعفا کرده است یا فوت کرده است
ماده نظامنامه مصرح این معنى است و خود آیت الله آقاى مدرس مىدانند یک مملکتى در حال انقلاب و بحران است ما نمىتوانیم به واسطه یک کلمه که صریح است در معنى و ما مىخواهیم این عبارت نظامنامه را از این معنى صریحش برگردانیم مملکت را در حال انقلاب و اضطراب بیندازیم
با این که اول تکلیف ما این است که عبارت نظامنامه هر چه باشد منطبق بکنیم که جلوى انقلابات و بحران را بگیریم من از آقاى مدرس سؤال مىکنم از انقضاى مدت معنایش این نیست که مشغول باشد و در حال اشتغال فوت کند یا استعفا بدهد؟
این خود عدم قبول است نه داخل شدن و استعفا این عبارت صریح است و دست هر کس بدهیم خواهیم دید معنایش همین است یا این که قرینه هم ما داریم که باید عبارت را این طور معنى بکنیم مجلس هم رسمى است و اول تکلیف ما خاتمه دادن به بحرانها و انقلابات است چنان که در غالب مسائل مقدم آقاى مدرس بودند بنده استدعا مىکنم که این عبارت صریح اله لا له دو واضحالمعنى را بر همان معناى خود بدانند مجلس هم رسمى است و قانونى است و بهترین جلسات امروز است و سعادت هم در این است این بود عرایض بنده
جمعى از نمایندگان- مذاکرات کافى است.
مدرس- رأى بگیرید
نایب رئیس- به چه؟
مدرس- با این که مذاکرات کافى است یا نه؟
نایب رئیس- رأى مىگیریم به کفایت مذاکرات آقایانى که مذاکرات را کافى مىدانند قیام فرمایند (جمع کثیرى قیام نمودند)
نایب رئیس- تصویب شد (پیشنهادی از طرف آقاى مدرس به شرح ذیل قرائت شد)
پیشنهاد مىکنم که نظر به این که مطلب مهم در کار است استعفاى رئیس خوانده شود و عصر مجلس تشکیل شده تعیین رئیس شود بعد از رسمیت وارد دستور شویم
مدرس- بنده که همه آقایان مىدانند ده بیست روز بود ناخوش بودم لیکن هر روز که حالم جا مىآمد این کاغذها و تلگرافات که آمده بود شبانه روز یک مرتبه به حکم طبیب نگاه میکردم هى میدیدم از اطراف تلگراف مى آید اطلاع کامل از وقایع نداشتم حالا همان طور که آقاى آقا سید یعقوب میفرمایند لابد آقایانی که بیرون هستند میدانند که واقعه مهمى هست بنده که کاملاً واقعه مهمى نمىدانم حالا نظر به این که مىفرمایند واقعه مهم است پس باید مجلس هم کاملالقاره باشد ما که از اینجا در نمىرویم. ما که وقایع مهمه در این شانزده سال خیلى دیدهایم. این هم یک واقعه به واسطه این که مجلس از هر جهتى بىعیب باشد استعفاى رئیس را حالا میخوانیم عصر آقایان مىآیند بنده هم کسالت دارم مىآیم در خدمت آقایان مجدداً رئیس را معین مىکنیم آن وقت وارد هر مسأله مهم که میخواهید میشوید. مسأله مهم خیلى است این مجلس دیده است.
این هم یکى و الان تا عصر هم نه مملکت ایران خراب میشود نه مسأله مهم جایش عیب میکند و این وکلا هم بنده قول میدهم هیچ کدام از طهران بیرون نروند و تشریف داشته باشد. اگر این تقاضاى من مشروع است بشنوید والا از بنده گفتن است شما میخواهید بشنوید نمیخواهید نشنوید. استعفاى رئیس را حالا بخوانند عصر هم مىآییم خدمت آقایان و رأى میدهیم به کسی که صلاح مىدانند رئیس را که معین کردیم آن وقت مسأله مهم را عنوان میکنیم یا از این مسأله مهم که آقاى آقا سید یعقوب که چکیده انقلاب مشروطه هستند میفرمایند هیچ بار از میدان در نرفتهایم که حالا از میدان در برویم. حالا نباید عصر باشد. حالا دیگر مىپسندید بپسندید نمىپسندید خود دانید
نایب رئیس- آقاى داور (اجازه)
داور- بنده میخواستم تمنا کنم از خود آقاى مدرس که این مسأله را این قدر تکرار نفرمایند (که مجلس بىعیب باشد) و اگراستعفاى رئیس خوانده نشود مجلس عیب دارد البته یک وقت مسائلى از نقطهنظر احساسات است در این صورت ممکن است تصور شود که بودن فلان شخص و نخواندن فلان کاغذ یک عیبى دارد یک وقت از نقطهنظر یک اصول قانونى است...
مدرس- قانونى است.
داور- بنده تصور میکنم هیچ دلیل قانونى نمیتوانند آقاى مدرس ذکر بفرمایند براى این که اگر مجلس چنان که تا به حال عمل کرده و به محض این که استعفاى رئیس رسیده است نخوانده است این مرتبه هم ممکن است همان طور عمل کند و اگر ایشان هنوز نتوانستهاند آقاى مستوفى را متقاعد کنند ما هنوز مأیوس نشدهایم که نتوانیم ایشان را متقاعد کنیم. بنابراین دیگر در این خصوص بیشتر از این اصرار نفرمایند. حالا اگر واقعاً مقصود این است که این تعبیر شود که استعفا است و خوانده شود و مجلس را در بحران بیندازیم البته اشخاصی که موافق هستند که باید این کار را کرد و مقصود نه ماده یازدهم نظامنامه است البته این یک موضوع علیحدهای است بنده که این تعبیر را نمیخواهم بکنم- و خوب است بیش از این در این موضوع مذاکره نکنیم.
نایب رئیس- رآى مىگیریم پیشنهاد آقاى مدرس. آقایانی که تصویب میکنند قیام فرمایند. (چند نفرى قیام نمودند)
نایب رئیس- تصویب نشد- خبر کمیسیون عرایض به عرض آقایان میرسد. (به شرح ذیل خوانده شد)
آقاى محمدهاشم میرزا (افسر) نماینده محترم تقاضاى ۲ ماه مرخصی از تاریخ حرکت نموده کمیسیون تصویب مینماید که از تاریخ حرکت لغایت دو ماه غایت مجاز باشند.
نایب رئیس- مخالفى نیست؟ آقاى افسر فرمایشى دارند؟
افسر- بنده ۳ ماه مرخصى خواستهام حالا دو ماه نوشتهاند نمیدانم مقصود کمیسیمون چه بوده است
شوشترى مخبر کمیسیون عرایض- کمیسیون دو ماه بیشتر رأى نداد.
نایب رئیس- رأى مىگیریم به مرخصى آقاى افسر از تاریخ حرکت تا دو ماه آقایانى که تصویب میکنند قیام بفرمایند. (اکثر قیام نمودند)
نایب رئیس- تصویب شد خبر دیگر راجع به مرخصى دو ماه دیگر دکتر امیر خان اعلم از تاریخ حرکت کمیسیون هم تصویب کرده. (به مضمون ذیل قرائت شد)
آقاى دکتر امیر خان (اعلم) نماینده محترم تقاضاى دو ماه مرخصى از تاریخ حرکت نموده کمیسیون تقاضاى ایشان را پذیرفته تصویب مینماید که از تاریخ حرکت لغایت دو ماه غایب مجاز باشند.
نایب رئیس- مخالفى نیست؟
+++
نایب رئیس- رأى مىگیریم به مفاد این خبر آقا یانی که تصویب میکنند قیام فرمایند. (اغلب برخاستند)
نایب رئیس- تصویب شد. خبر دیگر راجع به مرخصى چهل و پنج روزه آقاى شوشترى است از تاریخ حرکت کمیسیون هم تصویب کرد.
(به مضمون ذیل قرائت گردید)
آقاى شوشترى- نماینده محترم تقاضاى ۴۵ روز دیگر مرخصى نموده دلایل ایشان را کمیسیون موجه دانسته تصویب مىنماید که از تاریخ حرکت لغایت ۴۵ روز غایب مجاز باشند.
نایب رئیس- رأى میگیریم به مرخصى آقاى شوشترى به مدت ۴۵ روز آقایانی که تصویب میکنند قیام فرمایند. (عده کثیرى قیام نمودند)
نایب رئیس- تصویب شد. آقاى شیخ جلال راجع به دستور فرمایشى دارید؟
آقا شیخ جلال- بلى راجع به مسائل جارى پیشنهادى از طرف عده زیادى از آقایان امضاء شده و تقدیم مقام ریاست شده تقاضا میکنم جزو دستور شود.
نایب رئیس- نسبت به این پیشنهاد مخالفى نیست؟ (گفته شد خیر)
نایب رئیس- قرائت میشود (به شرح ذیل قرائت شد)
نظر به این که عدم رضایت از سلطنت سلسله قاجاریه و شکایاتی که از این خانواده مىشود به درجه رسیده که مملکت را به مخاطره میکشاند. نظر به این که حفظ مصالح عالى مملکت مهمترین منظور و اولین وظیفه مجلس شوراى ملى است و هر چه زودتر به بحران فعلى خاتمه باید داد.
امضا کنندگان با قید دو فوریت پیشنهاد میکنیم مجلس شورای ملى تصمیم ذیل را اتخاذ نماید.
ماده واحده- مجلس شورای ملى به نام سعادت ملت انقراض سلطنت قاجاریه را اعلام نموده و حکومت موقتى را در حدود قانون اساسى و قوانین موضوعه مملکتى به شخص رضا خان پهلوى واگذار مینماید. تعیین تکلیف حکومت قطعى موکول به نظر مجلس مؤسسان است که براى تغییر مواد ۳۶ و ۳۷ و ۳۸ و ۴۰ متمم قانون اساسى تشکیل میشود.
مدرس- اخطار قانونى دارم.
نایب رئیس- راجع به همین پیشنهاد است.
مدرس- بلى
نایب رئیس- مادهاش را بفرمایید.
مدرس- مادهاش این است که خلاف قانون اساسى است.
نایب رئیس- در موقعش صحبت بفرمایید
مدرس- اخطار قانونى است که خلاف قانون اساسى است و نمى شود در اینجا طرح کرد (در حال خروج) صد هزار رأى هم بدهید خلاف قانون است.
نایب رئیس- آقاى اخگر
اخگر- موافقم.
نایب رئیس- آقاى مصدقالسلطنه.
دکتر محمدخان مصدق- در خود موضوع عرضى دارم
نایب رئیس- آقاى داور
داور- موافقم.
نایب رئیس- آقاى شیخ جلال
آقا شیخ جلال- موافقم
نایب رئیس- آقاى یاسایى
یاسائى- موافقم.
نایب رئیس- آقاى دادگر
دادگر- موافقم
نایب رئیس- آقاى نظامى
نظامى- موافقم
نایب رئیس- آقاى شریعتزاده
شریعتزاده- موافقم
نایب رئیس- آقاى علایى
علائى- در اصل موضوع عرض دارم.
نایب رئیس- رأى مىگیریم به فوریت اول آقایانى که تصویب مىکنند قیام فرمایند. (اکثر قیام نمودند)
نایب رئیس- تصویب شد. رأى مىگیریم به فوریت قسم ثانى آقایانی که موافقند قیام فرمایند. (عده کثیرى برخاستند)
نایب رئیس- تصویب شد. آقاى مصدقالسلطنه (اجازه)
(حاضرنبودند)
نایب رئیس- آقاى تقىزاده (اجازه)
تقىزاده- بنده میخواهم پیش از مطلب عرض کنم. چه مسائل متعارفى جاریه و چه مسائل اساسى که در مجلس شوراى ملى مطرح میشود خوب است در این هوا وافقى که دیده میشود (مثلاً در ابتداى مجلس گفته شد که باید استعفاى رئیس خوانده شود.
یکى گفت باید خوانده نشود. و یکى گفت مقصود این است که فلان بشود) ما همه وکیل و برادریم و از طرف ملت وکیل شدهایم با همدیگر غرضى نداریم- خدا را شاهد میگیریم بنده که نه در این باب و نه در بابهاى دیگر با احدى از آقایان و کلا نه میخواهم احداث مشکل کرده باشم و نه مىخواهم جلو راه حل را بگیرم. اما بنده اینجا ایستادهام مىخواهم عرض کنم اگر آقایان اجازه بدهند و صلاح بدانند در مملکتهاى دیگر میگویند مجلس ملى در این مملکت گفته میشود. مجلس شورای ملى در مجلس مشورت میشود در کار یکى این طور به نظرش میرسد و یکى طور دیگر. هر در صلاح و صرفه مملکت را میگویند. ما هم آنچه به نظرمان میرسد میگوییم. مطلب واضح است در خود اطراف کار نمىخواهم حرف بزنم در مملکت بحران پیدا شده. بعضىها میخواهند این کار زودتر حل بشود و بعضىها مىخواهند فلان کار درست بشود.
بنده اساساً ترجیح میدارم اگر آقایان عرایض مرا قبول میکردند که این کار به این تعجیل و با این فورى هیچ نشود که خداى نکرده اسم فشار رویش گذاشته شود. ما مىدانیم همه ماها به موجب قانون اساسى امنیت داریم و دولت دولت امنیت است و ما به این دولت این قدر محبت و این قدر خیرخواهى که داشتهایم بزرگترین دلیل شخصى بنده امنیتى است که ایجاد کرده و نه از و کلا و نه از تماشاچى یک فرد واحد پیدا نمیشود یک در هزار یا یک در میلیون به بنده بگوید که من خیرخواه دولت حالیه نیستم. خدا را شاهد میگیریم الان که در اینجا حرف میزنم و پیش از این که حرف بزنم اشخاص متفرقه- وکیل و اشخاص مسئول به من گفتند حرف نزنید حرف زدن صلاح نیست براى این که خطر دارد.
اخگر- این طور نیست.
تقىزاده- بنده خودم میدانم که این طور نیست. بنده الان اینجا حرف میزنم- ظهر هم میروم منزل نهار میخورم عصر هم مىآیم و هیچ این طور نیست. یک سال دیگر با این اشخاص کار میکنم با کمال محبت و فداکارى و خدا را شاهد میگیرم که این حرفى را میگویم محض خیرخواهى مملکت و خیرخواهى همان شخص است که زمام امور مملکت را در دست دارد و من خیر او را میخواهم و از جان خودم بیشتر او را میخواهم. حالا شرح نمیدهم که اوضاع چه چیز است که یکى بگوید صحیح است یکى بگوید صحیح نیست ولى تر جیح میدادم که رجوع شود به یک کمیسیون. چون ممکن است راه حل بهتر و قانونىترى پیدا شود که هیچ خدشه وسوسه در کار نباشد. ولى از قراری که مىشنوم این مقبول نخواهد شد مطابق قوانین اساسى مملکت نیست و مطابق صلاح مملکت هم نیست. بیشتر از این حرف زدن هم صلاح نیست. همه مىدانند آنجا که عیان است چه حاجت به بیان است. (آقاى تقىزاده خارج شدند)
نایب رئیس- آقاى علایى (اجازه)
علائى- مخالفم
نایب رئیس- پس تأمل بفرمایید. آقاى آقا سید یعقوب. (اجازه)
آقا سیدیعقوب- بنده خیلى میل داشتم که آقاى تقىزاده تشریف نبرند و عرایض بنده را بشنوند و حقیقتاً همان طور که بیان کردند. بنده هم همین حسن عقیده را درباره ایشان دارم ولى یک مسأله را در اینجا اظهار کردند که لازم است جواب عرض کنم. این مسأله در همین مملکت که سابقه دارد و این سابقه در حقیقت به منزله یکى از مواد قانون اساسى براى ما واقع شده و الان بنده مراتب را به عرض آقایان نمایندگان محترم میرسانم. بعد از آنکه مجلس شورای ملى را توپ بستند و آن ترتیبى که میدانید پیش آمد و استبداد صغیر واقع شد که مجلس اول قانون اساسى و متمم آن نوشته شده و در جزو اول قانون اساسى نوشته شده بود نمایندگان مجلس شورای ملى باید دویست نفر باشند انتخاب هم به طور طبقاتى بود به همان ترتیبى که وکلاى دوره اول که جزاهم اله عبدالاسلام خیراً که به عقیده بنده بهترین وکیل بودند و بهترین خدمات را براى مملکت نمودند و این قانون اساسى را در مقابل قوه قاعده و جبر و استبداد در درباریها نوشتند انتخاب شدند. بنده حقیقتاً همیشه از زحمات وکلاى آن دوره شکرگذارى میکنم زیرا قانون اساسى را با خلوص نیت و با یک روح آزادىخواهى براى ما گرفتهاند.
پس از آن که مجلس توپ بسته شد و آزادىخواهان در تمام اقطار ایران منتشر شدند از مرکز و از آذربایجان از فارس و بالاخره از تمام مملکت صداى خواستن مشروطیت بلند شد تا این که خدا خواست و قوه ملى غلبه کرد و درباریها ناچار شدند که در مقابل قواى ملى تسلیم شوند و مشروطیت را اعاده دهند.
نه این بود که مشروطیت را مفتى به ما دادند بلکه آزادىخواهان حبس شدند و ایستادگى کردند تا این که آنها را وادار کردند که مشروطیت را بدهند آن وقت گفتند که حاضریم مشروطیت به ملت بدهیم و همین آقاى تقىزاده که در دوره اول یکى از نمایندگان مبرز ما بودند چه فریادها براى این قانون اساسى میزدند و چه کارها کردند که حالا ما یک قدمش را در اینجا میخواهیم برداریم.
داد و فریادهاى آقاى تقىزاده در روزنامهجات پر است خلاصه در باغ شاه کمیسیونى تشکیل شد و آن کمیسیون رجوع کرد به انجمن آذربایجان (که حالا
+++
نماینده محترم آقاى داور میخواهند به طور مفصل به عرض آقایان برسانند) انجمنهاى ایالتى و ولایتى تمام نقاط اختیار دادند به انجمن ایالتى آذربایجان و انجمن ایالتى آذربایجان هم اختیار داد به کمیسیون که در اینجا تشکیل شده بود و چهار پنج ماده از قانون اساسى را تغییر دادند.
بعضى از آن مواد راجع به انتخابات بوده به عقیده بنده خیلى مهم است زیرا آن مواد تأسیس حکومت ملى میکند و بنده حق حاکمیت ملت را در آن مواد قانون انتخابات میدانم.
غرض این است مواد راجع به انتخابات را که پایه حکومت ملى بر آن است تغییر دادند به چه سابقه آنها را تغییر دادند؟ به واسطه این که چون در مملکت انقلاب شده بود و میخواستند به جوشش و انقلاب مملکت خاتمه بدهند.
لذا به این عنوان آمدند و این کار را کردند در دوره دوم ناصرالملک که نایبالسلطنه وقت بود پیشنهاد کرد نمایندگانى که براى دوره سوم انتخاب مىشوند خوب است در موادى از قانون اساسى که راجع به حکومت ملى است یک انگشتى ببرند بنده در اینجا میخواهم وارد پرانتز بشوم و عرض کنم عقیده ناصرالملک این بوده که نمایندگانى که میآیند باید شریک در این مسئولیت باشند و نمایندگان با این حق منتخب شدند و آمدند و حاضر هم شدند که این مسأله را انجام دهند. نهایت جنگ بینالمللى و آن که همه میدانند پیش آمد و یازده ماه بیشتر از عمر مجلس تعطیل شد و آن انقلابات که همه میدانند پیش آمد و مجلس را خاتمه داد.
ما که صد سال نیست مشروطه شدهایم نهایت پانزده سال است در این مدت پانزده سال هم قانون اساسى با این سوابقى که مىبینید واقع شده پس سابقه قانونى در دست داریم در دوره اول که هیئت مؤسسان بود و خیلى خوب هیئتى هم بوده و از مبرزین ایران هم بودند و بسیار زحمت کشیدند.
در دوره دوم آمدند و مواد قانون اساسى که راجع به انتخابات و حق حکومت و سلطنت ملى بوده و انتخابات را که به طور طبقاتى بوده تغیىر دادند و به طور دو درجه کردند به آن شکلى که همه میدانند واقع شد.
امروز هم همین طور است. آتش را چقدر میشود در تحت خاکستر مستور کرد این آتش است که از تمام نقاط سر به در آورده است و در کانون آزادىخواهان از آن وقتى که پا به مشروطیت گذاشتهاند شعله کشیده و از اول داد و فریاد همه همین بود بنده که به تصدیق خود آقاى مدرس یکى از انقلابىهاى درجه اول بودم از همان اول هم فریاد میزدم که باید خاتمه داد به این خانواده زیرا براى کار تازه مرد تازه لازم است. شاهزاده سلیمان میرزا و اشخاص دیگرى هم هستند که در مشروطیت پیش قدم بودند با بنده رفتیم و آن چراغانى و آتش بازى را هم بهم زدیم.
غرض این است که از همان اول عقیده ما این بوده که این درخت خشکیده است و باید او را کند و درخت برومندى به جاى آن غرس کرد که آن درخت برومند سایه افکن بشود و ملت از آن استفاده کند. این چیزى بود که به نظر ماها که فرنگ نرفته بودیم و در اینجا تحصیل کرده بودیم میرسید و عقیده داشتیم که این درخت خشکیده باید آن را کند و نهال تازه به جاى آن کاشت منتهى ما چون مشرق زمینى و یک ملت اتکالى هستیم از این جهت مسأله را از امروز به فردا و از فردا به پس فردا میاندازیم. مسأله همین طور بوده تا دو سال قبل تاریخ آزادىخواهان ایران و انقلاب ایران را نگاه کنید و ملاحظه کنید کدام آزادىخواه و انقلابى در مملکت بوده که به عادت ایران علاقمند بوده و عقیده نداشت که این درخت را باید کند؟
مرحوم آقا سید جمالالدین افغانى که رئیسالاحرار است و مرحوم میرزا آقا خان کرمانى و دیگران که از ترشحات قلم آنها این همه مردم بیدار و هوشیار شدهاند همه داد و فریاد میزدند که چاره نیست و ملتى که میخواهد زندگى کند باید حیات تازه پیدا کند و براى نیل به سعادت و پیدا کردن حیات تازه ناچار است که درخت کهنه را بکند و دور اندازد. نظر به این مسأله از همه جا آتش بلند شد تا این که الان از تمام مملکت سر بیرون آورده از آذربایجان و از فارس از کرمان از گیلان از محمره و طهران از همه جا آتش بلند است مگر نمىبینید چه خبر است حکومت با خود ملت و تعیین سلطنت با ملت است. اولین وظیفه مجلس خاتمه دادن به انقلاب است. کجا این مسأله برخلاف قانون اساسى است؟
بهترین قدمى که مجلس میخواهد بردارد همین است که به انقلابات که امروزه در تمام مملکت هست خاتمه دهد و سعادت ملت را تأمین کند.
پس در جواب فرمایش آقاى تقىزاده که مىفرمایند این مسأله برخلاف قانون اساسى است با این که نهایت عقیده را با ایشان دارم لازم است عرض کنم که این خلاف قانون اساسى نیست بلکه عین قانون است.
نایب رئیس- آقاى علایى (اجازه)
علائى- آقایان همه میدانند که بنده شهوت کلام ندارم و ماجراجو هم نیستم و حتىالمقدور میل دارم که قضایا به خونسردى گذشته باشد ولى در عین حال وجدان یک نفر وکیل هیچ اجازه نمیدهد که در مقابل یک جریانات خلاف قانونى سکوت اختیار کرده و تسلیم قضایا و حوادث شود. بنده به طور واقع و مختصر عرض مىکنم که ماها هیچ اختیار نداریم که وارد در این مذاکره و طرح این مسأله بشویم زیرا رأى دادن به همچو طرحى را بنده به کلى مخالف قانون اساسى که ما حافظ آن هستیم میدانم و قطع نظر از این که مخالف قانون میدانم این پیشنهاد را مخالف صلاح مملکت هم میدانم زیرا یک بابى مفتوح خواهد شد که براى مملکت مضر خواهد بود. (آقاى علایى از مجلس خارج شدند)
نایب رئیس- آقاى یاسایى (اجازه)
یاسائى- از آقایانى که در اینحا اظهار مخالفت نسبت به این طرح کردند همچو استنباط شد که ناظر هستند به حفظ قانون اساسى بنده خیلى میل داشتم که آقاى علایى تشریف میداشتند و جواب بنده را مىشنیدند حالا هم که تشریف ندارند البته بگوششان خواهد رسید بنده از سوابق قانون اساسى درست اطلاع ندارم که به چطور تدوین شده و اشخاصى که تدوین کردهاند چه جنبهاى داشتهاند ولى به هر حال حالا در نزد ما قانون مقدسى است چیزی که هست این است که در ادوار گذشته مجلس شوراى ملى یک قسمت از مواد آن را به موجب قانونى که از مجلس گذرانده است نقص کرده و حالا بنده آن مواد را میخوانم که آقایان بدانند که این یک سابقه نیست که حالا ما میخواهیم بگذرانیم.
اصل چهار قانون اساسى است که بنده میخوانم.
(عده انتخاب شوندگان به موجب انتخاب نامه علیحده از براى طهران و ایالات فعلاً یک صد و شصت و دو نفر معین شده است)
بنابراین چه شده است که در قانون انتخابات ۱۳۶ نفر معین میشود بنده این را از آقایان سؤال میکنم که چرا اینقدر شده؟
با این که در اصل چهارم قانون اساسى تصریح شده که عده نمایندگان صد و شصت و دو نفر است ولدىالاقتضا به دویست نفر هم مىرسد معذلک صد و سى و شش نفر معین شده.
اصل ششم میگوید:
( منتخبین تهران لدىالحضور حق انعقاد مجلس را داشته مشغول مباحثه و مذاکره میشوند رأى ایشان در مدت غیبت منتخبین ولایات به اکثریت مناط اعتبار و اجرا است)
این ماده کى اجرا شده؟ عملى هم نیست که دوازده نفر وکلاى تهران بیایند و بنشینند و مقدرات مملکت را در دست بگیرند.
در غیبت منتخبین ولایات کى عملى واقع میشود بلکه امروزه بر خلاف آن عمل میشود زیرا گفته میشود تا نصف به علاوه یک از وکلا حاضر نشوند مجلس رسمیت ندارد پس بنده میخواهم عرض کنم که این مواد را به موجب قانون بعد نقض کردهاند و این ماده وجود خارجى ندارد یعنى قانون بعد آمده او را نقض کرده است. و در این موضوع هم نظرى به از بین بردن قانون اساسى نداریم. از این جهت پیشنهاد کردهایم که مجلس مؤسسانى تشکیل شود و راجع به سه چهار ماده که در خصوص حقوق سلطنت است تجدید نظر کند و تکلیف حکومت قطعى مملکت را در آتیه معین کند و تصور مىکنم نگرانى آقایان مخالفین هم این قدرها مورد ندارد. زیرا مجلس مؤسسان ناچار از اشخاصى انتخاب خواهد شد که داراى حسن وطن پرستى خواهند بود و معلوم نیست حسن وطن پرستى کسانى که براى آتیه انتخاب میشوند کمتر از آقایان حاضر باشد
البته اگر ما بتوانیم موادى که در قانون اساسى هست و عملى نشده است آنها را هم اختیار بدهیم به مجلس مؤسسان که در آنها تجدید نظر بکند به نظر بنده سعادت مملکت نزدیکتر است.
مثلاً موادى در این قانون راجع به دیوان محاسبات هست که عملى نشده و در قانون عادى که بعد وضع شده برخلاف آن رفتار شده و آن ماده قانون اساسى عملاً ملغى شده
همین طور در ماده که میگوید:
(دوره وکالت دو سال است)
چه ضرر دارد حالا که مجلس مؤسسان تشکیل میشود این مواد را تغییر بدهند. این عقیده بنده است...
جمعى از نمایندگان- خیر این مواد ملغى نشده است
یاسائى- به هر حال به نظر بنده اشکالى ندارد که در این مواد هم تجدیدنظرى بشود. حالا هم این یک طرحى است که آقایان پیشنهاد کردهاند و بنده هم امضاء کردهام.
نایب رئیس- آقاى داور
(اجازه)
داور- موافقم.
نایب رئیس- آقاى اخگر.
(اجازه)
+++
اخگر- موافقم.
نایب رئیس- آقاى نظامى.
(اجازه)
نظامى- موافقم.
نایب رئیس- آقاى سهرابزاده (اجازه)
سهرابزاده- موافقم.
نایب رئیس- آقاى دادگر(اجازه)
دادگر- بنده هم موافقم.
نایب رئیس- آقاى افشار (اجازه)
افشار- موافقم بعد از یک مخالف.
نایب رئیس- آقاى دستغیب (اجازه)
دستغیب- بنده هم موافقم
نایب رئیس- آقاى دکتر محمدخان مصدق. (اجازه)
دکتر محمد خان مصدق- بنده در سال گذشته در حضور آقایان محترم به کلامالله مجید قسم یاد کردم که به مملکت و ملت خیانت نکنم. آن ساعتى که قسم خوردم مسلمان بودم و حالا هم مسلمان هستم و از آقایان تمنا دارم به احترام این قرآن برخیزند. (در این موقع کلامالله مجید را از بغل خود بیرون آورده و حضار قیام نمودند) و در حضور همه آقایان بنده شهادت خودم را مى گویم: اشهد ان لا اله الا الله اشهدان محمداً رسول الله. اشهد ان علیاً ولى الله. من شخصى بودم مسلمان و به این کلامالله قسم یاد کردهام و این ساعت هم این کلامالله خصم من باشد اگر در عقیده خودم یک اختلاف و تفاوتى حاصل کرده باشم. من همان بودم که هستم و امروز هم اگر یک چیزى بر خلاف مصالح مملکت به عقل ناقص خودم ببینم. خودم را ناچار میدانم که براى حفظ مملکت و حفظ قومیت و بقاى اسلامیت از اظهار عقیده خوددارى نکنم. بنده همه آقایانى را که در اینجا تشریف دارند غیر از آقایانى که از ملل متنوعه هستند همه را مسلمان و هواخواه مملکت و طرف دار اصلاحات مىدانم و خودم هم نمیتوانم از اظهار عقیده خوددارى کنم آقایان میدانند که بنده حرفم از روى عقیده است و هیچ وقت تابع هوا و هوس و نظریات شخصى نیست. امروز هم روزى نیست که کسى در اینجا نظریات شخصى به خرج دهد و اگر کسى پیدا شود که نظریات مملکتى و ملى و اسلامى خود را اظهار نکند بنده او را پست و بىشرف و مستحق قتل میدانم. اول لازم است که بنده یک عقیده نسبت به شخص آقاى رئیسالوزرا اظهار کنم بعد نسبت به سلاطین قاجار و بعد هم عقیده خودم را درباره اصول قانون اساسى عرض کنم. اولاً راجع به سلاطین قاجار بنده عرض میکنم. که کاملاْ از آنها مأیوس هستم زیرا آنها دراین مملکت خدماتى نکردهاند که بنده بتوانم اینجا از آنها دفاع کنم و گمان هم نمیکنم کسى منکر این باشد. همین سلطان احمد شاه قاجار بنده را در فارس گرفتار ۳ هزار و پانصدنفر پلیس جنوب کرد و پس از آن که من استعفا دادم بعد از بیست و هفت روز نوشت که به تصویب جناب رئیسالوزرا آقاى سید ضیاالدین استعفاى شما را قبول کردم و فورى به طرف طهران حرکت کنید. مقصودش این بوده که من بیایم به طهران و مرا آقا سید ضیاالدین بگیرد حبس کند. بنده مدافع این طور اشخاص نیستم. بنده مدافع اشخاصى که براى وطن خودشان کار نکنند و جرأت و جسارت حفظ مملکتشان را نداشته باشند و در موقع خوب از مملکت استفاده بکنند و در موقع بد از مملکت غایب بشوند نیستم اگر دوست حقیقى و قوم خویش خودم هم باشد یا از آن بالاتر هم نباشد وقتى که این طور شد بنده مدافع او نیستم. اما نسبت به آقاى رضا خان پهلوى بنده نسبت به شخص ایشان عقیدهمند هستم و ارادت دارم و خودشان میدانند که در هر موقع آنچه به ایشان عرض کردم در خیر ایشان و صلاح مملکت بود و خودشان هم تصدیق عرایض بنده را فرمودهاند نه این که در حضور من فرموده باشند بلکه اشخاصى که با ایشان خیلى مربوط بودهاند به آنها فرمودهاند ایشان یک مقامى دارند که از من و امثال من هیچ ملاحظه ندارند و اگر یک فرمایشى بخواهند در غیاب من بفرمایند در حضور من هم ممکن است بفرمایند. ولى احتیاطاً عرض مىکنم آن اشخاصى که فرمایشات ایشان را به من فرمودهاند حکایت از این میکرده که خودشان هم دانستهاند که عرایضى که من عرض کردهام از روى نظریات شخصى نبوده و مبنى بر مصالح مملکت و وطنخواهى بوده است و از این حیث ایشان به بنده معتقدند.
اما این که ایشان یک خدماتى به مملکت کردهاند گمان نمیکنم براى احدى پوشیده باشد وضعیت این مملکت و وضعیتى بوده که همه مىدانیم که اگر کسى میخواست مسافرت بکند اطمینان نداشت یا اگر کسى مالک بوده امنیت نداشت و اگر یک دهى داشت بایستى چند نفر تفنگچى داشته باشد تا بتواند محصول خودش را حفظ کند ولى ایشان از وقتى که زمام امور مملکت را در دست گرفتهاند یک خدماتى نسبت به امنیت مملکت کرده که گمان نمیکنم بر کسى مستور باشد. البته بنده براى حفظ خودم و خانه و کسان و خویشان خودم مشتاق و مایل هستم که شخص رئیسالوزرا رضا خان پهلوى زمامدار این مملکت باشد براى این که من یک نفر آدمى هستم که در این مملکت امنیت و آسایش مىخواهم و در حقیقت از پرتو وجود ایشان ما در ظرف این دو سه سال این طور چیزها را داشتهایم و اوقاتمان صرف خیر عمومى و منافع عامه شده و هیچ وقت ما در چیزهاى خصوصى وارد نشدهایم و بحمدالله از برکت وجود ایشان خیالمان راحت شده و میخواهیم یک کارهاى اساسى بکنیم این هم راجع به آقاى رئیسالوزرا اما راجع به این موضوع بنده باید عقیده خودم را عرض کنم.
تغییر قانون اساسى یک تجدیدنظر در قانون اساسى دو جنبه دارد یکى جنبه داخلى که باید فهمید تغییر قانون اساسى نسبت به امور داخلى چه اثرى میکند. یکى هم جنبه خارجى که باید دید نسبت به امور خارجى و روابط بین المللى چه اثرى خواهد داشت. اما نسبت به جنبه داخلى اگر آمدیم گفتیم خانواده قاجاریه بد است بسیار خوب هیچ کس منکر نیست و باید تغییر کند.
البته امروز کاندیداى مسلم با شخص آقاى رئیسالوزرا است خوب آقاى رئیسالوزرا سلطان میشوند و مقام سلطنت را اشغال میکنند آیا امروز در قرن بیستم هیچ کس میتواند بگوید یک مملکتى که مشروطه است پادشاهش هم مسئول است اگر ما این حرف را بزنیم آقایان همه تحصیل کرده و درس خوانده و داراى دیپلم هستند ایشان پادشاه مملکت میشوند آن هم پادشاه مسئول هیچ کس همچو حرف نمىتواند بزند و اگر سیر قهقرایى بکنم و بگویم پادشاه است رئیسالوزرا و حاکمه و همه چیز است این ارتجاع و استبداد صرف است ما میگوییم که سلاطین قاجاریه بد بودهاند مخالف آزادى بودهاند مرتجع بودهاند خوب حال آقاى رئیسالوزرا پادشاه شد اگر مسئول شد که ما سیر قهقرایى میکنیم امروز مملکت ما بعد از بیست سال و این همه خونریزیها میخواهد سیر قهقرایى بکند و مثل زنگبار بشود که گمان نمیکنم در زنگبار هم این طور باشد که یک شخص هم پادشاه باشد و هم مسئول مملکت باشد اگر گفتیم که ایشان پادشاه و مسئول نیستند آن وقت خیانت به مملکت کردهایم براى این که ایشان در این مقامى که هستند مؤثر هستند همه کار میتوانند بکنند در مملکت مشروطه رئیسالوزرا مهم است نه پادشاه پادشاه فقط مىتواند به واسطه رأى عدم اعتماد مجلس یک رئیسالوزرایى را بفرستد که در خانهاش بنشیند. یا به واسطه تمایل مجلس یک رئیسالوزرایى را بکارد بگمارد خوب اگر ما قائل شویم که آقاى رئیسالوزرا پادشاه بشوند آن وقت در کارهاى مملکت هم دخالت کنند و همین اثارى که امروز از ایشان ترشح میکند در زمان سلطنت هم ترشح خواهد کرد شاه هستند رئیسالوزرا هستند. فرمانده کل قوا هستند. بنده اگر سرم را ببرند تکه تکهام بکنند و آقاى سید یعقوب هزار فحش به من بدهد زیر بار این حرفها نمىروم.
بعد از بیست سال خونریزى. آقاى آقا سید یعقوب شما مشروطهخواه بودید آزادىخواه بودید بنده خودم در این مملکت شما را دیدم که پاى منبر میرفتید و مردم را دعوت به آزادى میکردید حالا عقیده شما این است که یک کسى در مملکت باشد که هم شاه باشد هم رئیسالوزرا باشد هم حاکم؟ اگر این طور باشد که ارتجاع صرف است استبداد صرف است
پس چرا خون شهدا راه آزادى را بیخود ریختند؟؟
چرا مردم را به کشتن دادید؟
میخواستید از روز اول بیایید بگویید که ما دروغ گفتیم و مشروطه نمیخواستیم یک ملتى است جاهل و باید با چماق آدم شود.
اگر مقصود این بوده بنده هم نوکر شما و مطیع شما هستم ولى چرا بیست سال زحمت کشیدیم و اگر مقصود این بود که ما خودمان را در عرض ملل دنیا و دول متمدنه آورده و بگوییم از آن استبداد و ارتجاع گذشتیم ما قانون اساسى داریم. ما مشروطه داریم ما شاه داریم ما رئیسالوزرا داریم. ما شاه غیرمسئول داریم که به موجب اصل ۴۵ قانون اساسى از تمام مسئولیت مبرا است و فقط وظیفهاش این است که هر وقت مجلس رأى عدم اعتماد خودش را به موجب اصل ۶۷ قانون اساسى به یک رئیس دولت یا وزیرى اظهار کرد آن وزیر میرود توى خانهاش مینشیند آن وقت مجدداً اکثریت مجلس یک دولتى را سر کار مىآورد. خوب اگر شما میخواهید که رئیسالوزرا شاه بشود با مسئولیت این ارتجاع است و در دنیا هیچ سابقه ندارد که در مملکت مشروطه پادشاه مسئول باشد و اگر شاه بشوند بدون مسئولیت این خیانت به مملکت است براى این که یک شخص محترم و یک وجود مؤثرى که امروز این امنیت و آسایش را براى ما درست کرده و این صورت را امروز به مملکت داده است برود بىاثر شود هیچ معلوم نیست کى به جاى او میآید.
+++
اگر شما یک کاندیدایى دارید و کسى را پیش معین کردید بفرمایید ما هم ببینیم بعد از آن که ایشان شاه غیرمسئول شدند آن رئیسالوزرایى که مثل ایشان بتواند کار کند و خدمت کند و بتواند نظریات خیرخواهانه ایشان را تعقیب کند کى است. اگر چنین کسى را آقاى سید یعقوب به بنده نشان بدهند بنده نوکر شما چاکر شما مطیع شما هستم. من که در این مملکت همچو کسى را سراغ ندارم و اگر بود تا حالا سر در آورده بود پس امروز که این یک نفر از بین تمام مردم سر در آورده و اظهار ملیت میکند و خدماتى هم کرده است بنده به عقیده خودم خیانت صرف مىدانم که شما یک وجود مؤثرى را بلا اثر بکنید. پس خوب است یک کسى که بتواند قائم مقام او بشود معلوم کنید بعد این کار را بکنید. اول چاه را بکنید بعد منار را بدزدید. این نسبت به امورداخلى مملکت. اما نسبت به امور خارجى.
البته در امور خصوصى اگر یک اشخاصى یک کارهایى کردند و یک زحماتى کشیدند. اگر اشخاصى یک فداکارىهایى کردند آن را مفت و مسلم از دست نمیدهند البته در مجلس یک اشخاصى هستند که تجارت کرده باشند و اشخاصى هم که تجارت نکرده باشند وقتى که یک تاجرى تجارتخانه خود را به یک اسم معروف کرد یا یک علامت صنعتى داشت که همه او را شناختند این تاجر آن اسم را تغییر نمیدهد براى این که آن اسم سبب شده است که مردم به آن اعتماد داشته باشند.
بنده من باب مثال عرض میکنم که در اینجا یک دواخانه بود معروف به شورین که خوب دوا میساخت بعد از آن که شورین آن دواخانه را فروخت و از این مملکت رفت و آن کسى که قائم مقام او شد اسم دواخانه را تغییر نداد چرا براى این که مشتریان این دواخانه اعتماد به آن اسم داشتند.
اگر این شخص میگفت که دواخانه من دواخانه نیاطى است شاید مشتریان از بین میرفتند ولى یک چندى که گذشت و مردم با این دواخانه داد و ستد کردند دیدند که یوناطى هم مثل شورین است آن وقت اسمش را عوض کرد و دواخانه یوناطى گذاشت قانون اساسى ما از علامت صنعتى و اسم یک دارالتجارهاى کمتر نیست. قانون اساسى ما با یک حوادثى تصادف و مقابلى کرده که این حوادث در یک قرن در این مملکت پیدا نشده است قانون اساسى ما وقتى با این حوادث مقاومت کرده و خودش را معروف جامعه ملل کرده اصولى را دارا است که به موجب آن اصول تمام ملل اروپا میدانند که قانون اساسى یک اموراتى را به مجلس حق میدهد و همه مردم میدانند اگر یک دولتى پیدا شود و یک عهدنامه به بند دادن عهدنامه به موجب اصل ۳۴ قانون اساسى که میگوید:
(بستن عهدنامهها و مقاولهنامهها اعطاى امتیازات (انحصار) تجارتى و صنعتى و فلاحتى و غیره اعم از این که طرف داخله باشد یا خارجه باید به تصویب مجلس شوراى ملى برسد به استثناى عهدنامههایى که استثنا آنها صلاح دولت میباشد) همه مردم میدانند یعنى جامعه ملل میداند که باید به تصویب مجلس باشد و هم چنین اصل ۲۵ که میگوید (استقراض دولتى به هر عنوان که باشد خواه از داخله خواه از خارجه با اطلاع و تصویب مجلس شوراى ملى خواهد شد این را هم همه خواندهاند و فهمیدهاند اصل ۳۶ را هم که میگوید و ساختن راههاى آهن یا شوسه خواه به خرج دولت خواه به خرج شرکت و کمپانى اعم از داخله و خارجه مربوط به تصویب مجلس شورای ملى است همه میدانند قانون اساسى یک اصول را دارا است و یک معرافیتى پیدا کرده است که این معرافیت را بنده گمان نمیکنم در هر موقعى براى هر قانونى پیدا شود یعنى غالباً با یک مشکلاتى تصادف کرده و حتى آن اشخاصى که میخواستند با ما یک معامله بکنند با یک اصل قانون اساسى که رسیدهاند دیدهاند که یک قانون اساسى است و یک مجلس و یک تصویبى هم براى مجلس لازم است. بنابراین این قانون اساسى یک اصولى دارد که به واسطه معرافینش به عقیده بنده حتىالمقدور تا یک قضیه حیاتى و مماتى پیدا نشود نبایستى تغییر داد مگر با بودن یک شرایطى که لازم براى تغییر قانون اساسى است خدایا تو شاهد باش من خدا را به شهادت مىطلبم که عقیدهام را مىگویم و تغییر قانون اساسى را مخالف با صلاح ملت و مملکت و اسلامیت مىدانم قانون اساسى را هر آدم مسلمان و هر آدم وطنخواهى و هر آدمى که به شخص رضا خان پهلوى ارادتمند است و عقیده دارد باید براى صلاح و نفع مملکت حفظ کند اگر قانون اساسى متزلزل شد ممکن است مملکت به یک خرابى بیفتد که مطلوب نباشد آن وقت رضا خان پهلوى هم هر گونه حکومتى را دارا باشد مطلوب نیست.
بنده قانون اساسى را یک قانون الهى نمیدانم که قابل تغییر نباشد بلکه قانون اساسى را کار بشرى مىدانم و بشر هم او را باید تغییر بدهد ولى وقتى یک ضرورت نامى پیدا کند و تمام معایب و ممانعش سنجیده شود و عجله در کار نباشد و به اشخاصی که خیرخواه مملکت هستند مشورت شود ولى نه به یک عجله و شتابى که امروز اگر این شجره خبیثه بیخ نشود مملکت فلان میشود این را بنده ضرورى و فورى نمیدانم حالا بنده هم میگویم ضرورى است ولى فورى نمیدانم که شما یک قانون اساسى را که در موقع استقلال ما را حفظ مىکند و یک قانون اساسی که اسلامیت و قومیت ما را حفظ میکند امروز که هزار طور ایراد هست تغییر بدهند.
بنده که صلاح نمیدانم و البته آقایان محترم هم مقصودشان این نیست که یک مواد قانون اساسى را بدهند که در سیاست بینالمللى مؤثر باشد ولى عرض کنم که این طور تغییر ماده قانون اساسى یک سابقه میشود که قانون اساسى را به کلى سست و متزلزل میکند که هر ساعت یک نفر اداره کرد بیاید این اصولى را که بنده براى شما خواندم این اصولى که همه خبر ما را تأمین میکند تغییر بدهند در صورتى که مجلس رئیس نداشته باشد و یک وکلاى بدون فکرى فکر نکرده بیایند. اینجا رأى بدهند که ما مىخواهیم قانون اساسى را تغییر بدهیم
قانون اساسى یک چیزى نیست که یک کسى از توى خانهاش بیاید و بگوید میخواهم قانون اساسى را تغییر بدهم قانون اساسى را باید فکر کرد و دید چطور یاید تغییر داد و چه چیزش را میخواهید تغییر بدهید و در چه موقع میخواهید تغییر بدهید بعد هم بنده عرض کردم شما که میخواهید آقاى رئیسالوزرا را شاه بکنید ایشان یک وجود مؤثرى هستند که مىخواهید بلا اثر کنید خدایا ترا به شهادت میطلبم که آنچه گفتم عقیده خودم بود و این در خیر مملکت است میگویم و اینجا عتبه آقایان را مینویسم و مرخص میشوم (خارج شدند)
آقا سید یعقوب- بنده اخطار قانونى دارم
نایب رئیس- بفرمایید
آقا سید یعقوب- آقاى مصدقالسلطنه نسبت به هفتاد و هفت نفر که یک مسأله را که حافظ حقوق ملت بوده امضاء کردهاند گفتند بىفکر چطور میشود که هفتاد و هفت نفر بىفکر باشد! بنده خواستم عرض کنم که ایشان یک عبارتى بیان کردند که خارج از نزاکت بود و مطابق نظامنامه باید توضیح بدهند
نایب رئیس- آقاى داور (اجازه)
داور- بنده میخواهم اظهار تأسف بکنم از این مسأله که آقاى دکتر مصدق در اینجا تشریف ندارند که جوابهاى بنده را بشنوند ایشان یک دلایلى به نظرشان رسید و گفتند از براى این که ذهن آقایان را متوجه کرده باشند بنده هم این جوابها را براى آقایان عرض میکنم قبل از ورود در صحبت ایشان بنده لازم دیدم که یک مختصر حاشیه راجع به مذاکره یکى از رفقاى محترم خودتان آقاى یاسائى بکنم ایشان گویا در ضمن نطقشان اظهار کردند که این اولین مرتبه نیست که در قانون اساسى تغییر داده میشود بنده خیال میکنم که مقصود ایشان هم این طور نبوده است که این کارى را که ما میکنیم واقعاً یک نفر قانون اساسى است و آن قسمتهایى که ذکر کردند بنده درش داخل نمیشوم فقط میخواستم این را عرض کنم که یک سو تفاهمى نشود آقاى دکتر مصدق در هر کدام از تکههاى صحبتهایشان قسمى خوردند و بعد گفتند که من مسلمانم و وطن خودم را دوست دارم بنده بدون قسم عرض میکنم که مسلمانم و گمان میکنم آقایانى هم که این ورقه را امضاء کردهاند در این که مسلمان هستند نه خودشان شکى دارند نه دیگران
بعضى از نمایندگان- صحیح است
داور- تمام گفت و گوى ایشان در قسمت اول راجع به این بود که من برخلاف مصالح مملکت نمیخواهم رأى بدهم البته هیچ وکیلى نباید حاضر شود که برخلاف مملکت رأى بدهد منتهى تمام صحبت در تشخیص است ایشان ممکن است همچو تشخیص بدهد که یک چنین پیشنهادى برخلاف مصالح مملکت است و بنده هم خدا را شاهد مىگیرم و عرض میکنم که این تغییر و این پیشنهاد موافق مصالح مملکت است مگر این که یک کسى پیدا شود و بگوید فکر من سیاست من به درجه قوى و عالى است که تمام مردم و وکلا باید تابع نظر و فکر سیاست من بشوند و چون من تشخیص میدهم که این پیشنهاد برخلاف مصالح مملکت است و وکلا هر کس است هر جا هست و به هر شکل و لباسى هست تمام باید نظر مرا تعقیب کند و الا از این شکل که بگذریم هر کس مطابق دستور خودش حق دارد یک مسأله را قضاوت کند ایشان این طور تشخیص دادند که این کار موافق مصالح مملکت نیست بنده عرض میکنم و معتقدم که مصالح مملکت در این کار است و اگر غیر از این نکنیم مصالح مملکت را زیر پا گذاشتهایم راجع به قاجاریه و رئیسالوزرا که اظهار عقیده فرمودند در
+++
این موضوع با هیچ وارد نمیشوم ولى دو پایه محکم در مذاکرات ایشان پیدا شد گفتند (از نقطهنظر داخلى و خارجى) بنده در این قسمت میخواهم چند کلمه جواب عرض کنم.
فرمودند شما میخواهید بیایید این خانواده را بردارید و آقاى پهلوى را شاه کنید اولاً بنده نمیدانم در یک پیشنهادى که هفتاد امضاء دارد این مسأله را از کجا پیدا کردند و بنده چون راجع به این پیشنهاد صحبت میکنم عرض میکنم در این پیشنهاد ابداً گفت و گوى شاه کردن ایشان نبود بلکه حل قضیه و ترتیب این کار واگذار شده است به یک مجلس که مجلس مؤسسان است. یک نکته را ایشان فرمودند که اساساً صحیح بود.
فرمودند خوب وقتى که ایشان شاه شدند بایستى مسئول باشند یا نباشند اگر مسئول نباشند که این خیانت به مملکت است بنده کاملاً موافقم و تصور نمیکنم که هیچ کس در مملکت باشد که فکرش این قدر کوچک و عقب مانده باشد که تصور بکند دادن اختیارى به دست یک نفر بدون هیچ حدى و بدون هیچ قانونى یعنى یک نفر به قول ایشان شاه باشد.
رئیسالوزرا باشد رئیس عالى قوا باشد وزیر جنگ باشد.
یک همچو چیزى نه تنها یک مسألهای است که همه به او خواهند خندید بلکه یک مسألهای است به قدرى واضح و مسلم که هیچ کس زیر این بار نمیرود.
بنده تعجب میکنم چطور ایشان که مدتى است در مجلس هستند و غالب ماها را میشناسند درجه فهم رفقاى پارلمانى خودشان را آن قدر کوچک تصور کردند که ممکن است این طور فرض کند.
پس این قسمت فرضشان مورد نداشت فرمودند اگر ایشان بالاتر از این مقام رفتند که آن وقت وجودشان داراى اثر نخواهد بود گمان کنیم که اینجا یک قدرى بىلطفى کرده باشند مخصوصاً ایشان که مدتى در ممالک خارجه زندگانى کردهاند و شاههاى خوب و بد دیدهاند.
ما همیشه یک دوال دیدهایم آقا ایشان در نقاط دیگر دنیا زندگى کردهاند و مىدانند بعضى مملکتها هست که شاههاى خوب دارند و بعضى جاها شاههاى نالایق دارند بعضى جاها یک شخص فوقالعاده لایقى سلطنت میکند و آن وقت خودشان میدانند که چقدر آن شاه فوقالعاده غیرمسئول و خودش مؤثر است و البته یک شاهى که علاقه داشته باشد و میل داشته باشد مملکتش بزرگ شود و عظمت پیدا کند و در ردیف ممالک بزرگ عالم گذاشته شود و تشخیص هم بدهد که چطور باید این کار را کرده هر قدر که قانوناً غیرمسئول باشد حتماً در عمل منتها درجه اثر را خواهد داشت.
در خارج کتبى راجع به خیلى از قضایاى سیاسى بینالمللى نوشته شده است از جمله این که فلان سلطان که در فلان مملکت بوده است وقتی که او آمده است سر کار این مسائل پیش آمده است و وجود مؤثر او بوده است توانسته است این کارها را بکند خلاصه این در صورتی است که بفرمایند اگر ایشان شاه شوند و بدون مسئولیت جواب این بوده که عرض کردم.
حالا اگر ایشان یک شاهى باشند موافق قوانین ملل متمدنه و به طوری که مشروطیت ایران تصویب کرده در این صورت اگر چه قانون شاه را غیرمسئول قرار میدهد ولى در عمل قطعاً وجود آدم لایق و نالایق تفاوت دارد.
به علاوه در اول این پیشنهاد یک عبارتى بوده که گمان میکنم ایشان بهش توجه نکردند نوشته نشده بود که ما میخواهیم فلان کس را شاه کنیم نوشته شده بود که ما میخواهیم این خانواده نباشد و بنا بر ضدیتى که از چند سال پیش از این در این مملکت شروع شده اول این خانواده را محدود کردند.
مگر مشروطیت ایران غیر از این بود که اول آمدند و گفتند مشروط و بعد حقوق براى ملت قائل شدند و از آن روز کمکم به خصوص در این دو سال اخیر این بحرانى که پیدا شده است اصل مقصود نظر این است که اینها نباشند.
پس نباید اول استدلال را برد روى یک قضیهاى که بعد باید بشود و یک فرض گرفت و آن فرض را اظهار کرد در ابتداى پیشنهاد نوشته شده یک ضدیتى با خانواده که امروز سلطنت دارند در این مملکت شروع شده و یک بحرانى در مملکت تولید کرده است. حالا بنده نمیخواهم داخل بعضى مسائل بشوم که از وقتی که این بحران شروع شده تا به حال چه قضایایى در مملکت اتفاق افتاده از خوزستان گرفته تا آن طرف مملکت اگر بگردید و ریشهاش را در بیاورید مىبینید یک نواحى و مقاماتى هست که با وجود این که دور هستند هر روز اثراتشان یک چیزهایى است که ما مىبینیم و هر روز مملکت را در یک زحمات فوقالعاده مىاندازیم.
در پیشنهاد ما صحبت این است که براى خاتمه دادن به این بحران این خانواده را منقرض بدانیم و فکر بعد را بگذاریم براى یک مجلس که مجلس مؤسسان باشد و اختیار از طرف ملت داشته باشد و تکلیف قطعى را معین کند که آیا باید شخص پهلوى یا شخص دیگرى به این مقام برسد اگر حرفى در این موضوع باید زده شود باید در مجلس مؤسسان آن روزی که اگر یک کسى پیدا شد که در آن مجلس آقاى پهلوى را کاندید کرد آن وقت آقاى دکتر مصدق یاکس دیگر اگر آنجا بود باید بگوید که این بد است که ایشان هم شاه باشند هم مسئول و هم وزیر و بالاخره تمام این صحبتهایى که فرمودند آن روز وقتش است و امروز وقتش نیست حالا میرسیم به قسمت خارجى و بنده تصور میکنم که اگر به قانون انتخابات و به سابقه رجوع میکردند و اگر به نطق آقا سید یعقوب هم که در اول مجلس تذکر دادند مراجعه میکردند و البته در خاطرشان هست که این قانون اساسى را یک مرتبه دیگر در باغشاه عدهاى آمدند نشستند و تغییرى دادند و آن اشخاص مردمى بودند که مصلحت مملکت را این طور تشخیص دادند و در آن روز آقاى مشیرالدوله و آقاى مؤتمنالملک و آقاى مستوفىالممالک که امضاهاشان الان هست وقتى که نشستند نوشتند که نظر به پاره از مقتضیات جمعى از خیرخواهان گفتند که قانون انتخابات باید تغییر بکند و این با چهار اصل از قانون اساسى مخالفت داشت به این جهت ما آمدیم و رجوع کردیم به انجمن آذربایجان و بالاخره آن روزى که این کار را کردند یک تغییر مهمترى در قانون اساسى داده شد. اگر امروز حق سلطنت از افراد یک خانواده باید گرفته شود آن روز حقوق ملى در قسمت انتخابات عوض شد و یک عده آمدند وحق یک عده دیگرى را که ملت است از بین بردند.
بنده هم حرفى ندارم مصلحت مملکت را این طور تشخیص دادند و مجالس بعد هم قبول کردند ولى تعجب میکنم وقتى که امروز راجع به حقوق یک اشخاص صحبت میشود میگویند ما میدانیم که اینها خدماتى به مملکت نکردهاند ولى وقتى که صحبت از گرفتن اینها است یک حربه به نام قانون اساسى در پیش چشم همه جلوهدار میشود. بنده عرض میکنم خوب آن روزى که قانون اساسى دست بهش خورد اگر بنا است آن اصلى که حقوق ما را در سیاست بینالمللى حفظ میکند متزلزل بشود پس چطور شد که با تغییر قانون اساسى از آن روز تا به حال یک قراردادى نگذشت که بدون اطلاع مجلس باشد.
گفتند ممکن است سابقه شود و اگر دست بزنند به این عبارت ممکن است آسایشگاه ملت بر هم بخورد بنده عرض میکنم آن روز هم به قانون اساسى دست زدند. کى دست زد؟ کسانى که وجههاى ملت بودند کجا دست زدند؟ در باغشاه؟ کى؟ بعد از توپ بستن به همین مجلس. پس چطور شد آن روز هیچ خطرى بهشان نرسید؟
چطور شد که امروز ما میخواهیم حقوق یک خانواده را (که بدون استثنا هیچ کس نیست که بگوید من طرفدارم) از دستشان بگیریم آن وقت اصل راجع به خارجه را باید پیش آورد؟
حقوق خارجه بر جاى خودش هست و یقین دارم تا وقتى که ایران به کلى از شرافت بىبهره نشده.
نمیگویم ده نفر یا بیست نفر- تا وقتى که ایرانى به کلى از شرافت بىبهره نشده است به آن اصلى که قراردادها و مقاولات را موکول میکند به تصویب مجلس هیچ کس پیدا نمیشود که جرأت کند به آن اصل دست بزند.
جمعى از نمایندگان- صحیح است
داور- پس در این صورت لازم نیست که ما بیاییم و براى دفاع از یک خانواده که بىلیاقتى آنها را تصدیق میکنیم وارد شویم و قضیه را به خونسردى تلقى کنیم و بنابراین بنده تصور میکنم آنچه باید در این موضوع گفته شود گفته شده و بیشتر از این هم مذاکرات لازم نیست.
نایب رئیس- آقاى دولتآبادى مخالفید؟
دولتآبادى- بلى.
جمعى از نمایندگان- مذاکرات کافى است
نایب رئیس- بنده عقیدهام این است آقایان تأمل بفرمایند تا تمام آقایان مخالفین و موافقین صحبت خودشان را بکنند آقاى دولتآبادى (اجازه)
دولتآبادى- مخالفت بنده با ترتیب تنظیم این لایحه و با بعضى از آن مواد آن است و چون مربوط میشود به اساس کار از این جهت خواستم مخالفت خود را عرض کنیم اینجا سه مسأله است که خوب باید توجه کنم یکى مسأله قاجاریه است یکى مسأله رضا خان پهلوى رئیسالوزرا و رئیس عالى کل قوا است و یکى مسأله قانون اساسى است و اینها مسائلى است که اینجا مذاکره کردند و هر کس در اینجا حرف میزند آقایان تصور میکنند که با قاجاریه همراه است. این طور نیست!!!
آقا سید یعقوب- معنایش این است.
دولتآبادى- خلاصه من یکى از اشخاصى هستم که با قاجاریه مخالفم و سلطنت قاجاریه را منقرض میدانم و هر کس هم جمع شود و بخواهد سلطنت قاجاریه را برگرداند دیگر نمیتواند حالا دیدى آقاسید یعقوب معنایش این نبود.
آقا سید یعقوب- خیلى خوب قربان شما
دولتآبادى- پس بهتر این است که ادب را حفظ کنید نزاکت را هم حفظ
+++
کنید و از حدود خودتان هم خارج نشوید
(صداى زنگ نایب رئیس)
نظم مجلس هم با بنده نیست اگر با بنده بود مىدانستم چطور نظم بدهم عرض میکنم روزى که ماده ۳۶ در این اطاق اخیر مطرح شد ما در تحت فشارى واقع شده بودیم که اسم آن را بیشتر میشود فشار گذاشت تا این که حالا هست به ما فشار آوردند که باید سلطنت در خا نواده محمدعلى میرزا بماند (آقاى یاسائى اجازه خواستند)
دولتآبادى (خطاب به یاسایى)- بلى حالا فشار نیست خوب است اجازه نخواهید هیچ فشار نیست خوب هم میدانم که فشار نیست و این حرفهایى که میزنند واهمه است...
یاسایى- واقعیت داره.
دولتآبادى- خیلى خوب آقا شما دیشب که بنده را احضار کردید در آن موقع شب صلاحیت نداشت خلاصه در موقعى که این ماده نوشته میشد بنده و جمعى مخالف این ماده بودیم اسم این ماده را گذاشته بودیم ماده ابتر یعنى آخر ندارد و معلوم نیست آخرش چیست؟
به جهت این که مینویسید سلطنت ایران است در شخص اعلیحضرت فلان سلطان محمدعلى شاه قاجار نسلاً بعد نسل برقرار خواهد بود نسلاً بعد نسل یعنى چه؟ اگر یک روز نسل منقطع شد چه باید کرد؟ این بود بنده در آن مجلس با این ماده مخالفت کردم و گفتم بنده هیچ همراه نیستم با این ماده خوب آمدیم نسل پیدا شد ولى لیاقت نداشت چه کنیم؟ شاید ذکور نداشت پادشاه زن درست کنیم؟ از این حرفها در این مجلس زیاد زده شد که اگر در دفاتر مجلس باشد و بنده در آن روز مخالف با این ماده بودم حالا هم مخالفم زیرا این ماده به اراده ملت گذارده نشده و به فشار گذارده شد.
حالا برسیم به مطلب. پس پیش بنده هیچ اشکالى نیست که سلطنت در خانواده قاجاریه باشد یا نباشد چرا براى این که مىدانم این ماده اساساً غلط است معذلک وقتى که ملت جمع شدند و شاه درست کردند بنده هم در استامبول بودم تلگراف تبریکى هم مخابره کردم ولى حاج مخبرالسلطنه حاضر است پهلوى من نشسته بود من گفتم سلطنت قاجاریه منقرض است گفت چرا؟ گفتم براى این که پادشاه خودش به دست خودش این حق را از خودش سلب کرد و رفت زیر بیرقهاى اجنبى نشست دوباره که به ایران مسافرت کردم دیدم شاه بازى غریبى است و شاه در فرحآباد نشسته است و یک دستکش به دستش کرده است وقتى کاغذ به دستش میدادند میگفت بگذار آنجا کتاب که به دستش مىدادند مىگفت بگذار آنجا مبادا میکرب به دستشان برود
دیگر قضیه جنس بود که همین آقاى ارباب کیخسرو قضیه جنس را به بنده فرمودند و اظهار دلتنگى کردند که دست آخر بنده از جیب خودم پول گذاشتم و دادم به مردم خوردند براى این که پادشاه حاضر نشد جنس را خروارى ده تومان کمتر بفروشد این قضایا را تاریخ ضبط میکند بنده رفتم فرحآباد. ایشان هم اعلیحضرت بودند چیزهایی است که در کتاب تاریخ چاب میشود چرا اینجا نگویم. گفتم اعلیحضرتا کى شما را پادشاه کرده؟ (شهابالدوله هم ایستاده بود) گفت خدا. گفتم همه کارها را به ظاهر خدا میکند کىها شما را شاه کردند؟ گفتند ملت. گفتم آیا در میان ملت و شما یک قراردادى یک نوشتهاى رد و بدل شده است یا نشده است؟ گفتند قانون اساسى. گفتم حافظ قانون اساسى کیست؟ گفتند ما. گفتم شما چطور حافظ قانون اساسى هستید در صورتی که خودتان به قانون اساسى عمل نمیکنید؟ گفت من همیشه سعى میکنم که مطابق قانون اساسى رفتار کنم گفتم اما نشده است و نگردید اعلیحضرتا من به شما میگویم که اگر در این مملکت یک کسى پیدا شد که بهتر از شما با این کتاب رفتار کند او پادشاه خواهد بود رنگش سرخ شد و گفتم که این را از قول خودم نگفتم بلکه از قول امیرالمومنین علیهالسلام گفتم که در شب وفات به حسین فرمودند: لایسبنکم احد بالعمل بالقرآن. این تمام شد بعد از آن وقایعى پیش آمد در مسأله قشون شرحى نوشتم جوابهاى مزخرفى دادند تا به حال بنده همیشه مىدانستم که این سلطنت از ابتدا اساس نداشته است و حالا هم اساس ندارد. ولى در عین حال ما دچار گرفتاریها و ابتلایات و پریشانىها و کشمکشها بودیم تا خدا خواست و شخص آقاى پهلوى در این مملکت پیدا شد یعنى یک مرد در این مملکت پیدا شد بنده با ایشان آشنایى نداشتم رفتم آشنا شدم بعد از مدتى و چندین مجلس با من صحبت داشتند دیدم مردى که علاقه به مملکت دارد و دلش مىخواهد مملکت ترقى کند و جرأت و قدرت هم داشته باشد همین آدم است در صورتى که به بانگ بلند مىگویم (و حاجت هم نیست که بگویم) اهل استفاده هم نیستم و یک دینار مستقیم یا غیر مستقیم از شخص او یا از بستگان من نفع نرسیده بلکه ضرر هم رسیده (دستغیب- جبران مىشود) این آدم آمد و یک عملیات و کارهایى کرد امروز خودش را به جایى رسانده که مردمى که علاقه به مملکت دارند و دلشان مىخواهد این مملکت هم هم رنگ دنیا شود و دلشان مىخواهد که از این ذلت و کثافت بیرون بیایند متوسل شدهاند به او مى گویند آقا بیا و به بدبختى ما خاتمه بده و یک چاره براى ما بکن چرا در خانه من و شما نمىآیند چرا میروند و به او میگویند براى این که این قدرت و توانایى را در او مىبینند و در من و شما نمىبینند ما نمىخواهیم برویم متوسل بشویم به آن شاه بوسیدهها و به آن دربارى که وقتى رفتیم باید اشک بریزیم به حال آن دربار سال گذشته همه آقایان حاضرند من چقدر مخالفت کردم که حقوق شاه و دربار یکى نباشد من میگفتم که این را تجزیه کنند و ماهى دو سه هزار تومانش را به شاه بدهند که برود همان جایى که رختخوابش گرم است بخوابد و مابقى آن را براى ترتیب و تنظیم دربار مصرف کنند حالا اینها باشد.
بنده از خدا میخواهم که شخص آقاى رضا خان پهلوى ذمهدار امور این مملکت باشد و حقیقت و ثبات داشته باشد و هیچ گونه خللى در اطراف آن نباشد بلکه بتواند کشتى چهار موجه مملکت را به ساحل نجات برساند- غیر از او در این مملکت امروز نیست فردا شاید پیدا شد. سلطنت قاجاریه منقرض است و رضا خان پهلوى رئیس مملکت است و اکثریت مجلس هم رأى میدهند و کارهاشان را خواهند کرد گر چه بنده آن لایحه را امضاء نکردم ولى اکثریت امضاء کردند بنده مانع اکثریت نیستم بلکه مطیع اکثریت هستم بنده چه کارهام بنده میخواهم حرف خود را گفته باشم این کار بزرگ که آتیه مملکت ما کاملاً بسته به آن است یک کارى است که باید در داخله شخص آقاى رضا خان پهلوى زیر پاى خودش را طورى محکم ببینند که هیچ گونه تزلزلى نداشته باشد و بداند که دنیا حامى او است و دنیا او را به ریاست این مملکت مىشناسد این راجع به داخله اما راجع به خارجه قانون اساسى ما در مجمعالقوانین که نسبت به همه دنیا هست گذارده شده است علماى دنیا نشستهاند و همه نگاه میکنند و قلمها را توى مرکب نگاه داشتهاند که بنویسد ما کى را تغییر دادیم فورى در حاشیهاش بنویسند اینجا تغییر کرد اما اگر پشتش به گوششان خورد که این تغییر یک اشکالات قانونى داشته که هنوز در میان ملت مسلم نیست آن وقت به کار اینجا ضرر میزند مخالفت بنده در لایحه نه از بابت قاجاریه است قاجاریه را رفته و منقرض شده میدانم و نه از نقطهنظر رضا خان پهلوى است او رئیس مملکت است واز خدا میخواهم سى سال چهل سال عمر کند و همیشه رئیس مملکت باشد و کار این مملکت را بکند فقط قسمت آخرش را که بنده را احضار کردند وقتى که رفتم دیدم امضاء نکردم قسمت دوم را همین طور قسمت سوم را یک قدرى بیشتر باید در اطرافش فکر کرد که ناخوشى ذاتالبعه پیدا نکند. این بود عرایض بنده دیگر عرضى ندارم.
جمعى از نمایندگان- مذاکرات کافى است
نایب رئیس- آقاى دولتآبادى در ضمن بیاناتشان (لازم است بنده توضیحاتى بدهم) اولاً اظهار کردند کشتى چهار موجه مملکت البته همه آقایان تصدیق میکنند که مملکت ما در نهایت امنیت و آسایش است (نمایندگان- صحیح است) و هیچ موجى به کشتى استقلال مملکت سکته وارد نکرده و نمىتواند بکند (نمایندگان- صحیح است) قسمت دوم اشاره کردند در وقتى که یک اصولى تغییر کند بعضىها در ذیلش خواهند نوشت این را همه آقایان تصدیق میکنند که هیچ اجنبى و ملت اجنبى حق دخالت در امور داخلى یک ملتى ندارد (نمایندگان- صحیح است)
جمعى از نمایندگان- مذاکرات کافى است.
دولتآبادى- بنده توضیحى دارم
نایب رئیس- بفرمایید
دولتآبادى- آقا در قسمت اول که فرمودید بنده مرادم از کشتى چهار موجه این نبود که طوفان در استقلال است بنده عرض کردم مملکت ما در این احوال حاضر در دنیاى امروز پهلوى ملل دیگر که بگذارند میبینند یک کشتی است که به شاه راه ترقى نیفتاده و باید آن را به ترقى انداخت. اما راجع به قسمت دومش عرض کردم آن اشخاصی که آنجا نشستهاند و نسخه قانون اساسى ما را دارند وقتى فهمیدند که قانون اساسى تغییر کرد تغییراتش را در حاشیهاش یادداشت میکنند نگفتم مداخله در قانون میکند.
نایب رئیس- چند نفر از آقایان تقاضا کردهاند نسبت به این پیشنهاد با ورقه اخذ رأى شود قرائت میشود. (به مضمون ذیل قرائت شد)
ما امضاءکنندگان تقاضا داریم در این موضوع رأى باورقه گرفته شود عبدالله یاسایى- دکتر امیر- دستغیب- اخگر- علیرضا الحسینى- کى استوان.
نایب رئیس- یک ماده است ولى لفظ
+++
ماده ندارد بهتر این است ماده واحده نوشته شود.
بعضى از نمایندگان- قرائت شود.
مجدداً به شرح ذیل قرائت شد.
پیشنهاد میکنیم مجلس شوراى ملى تصمیم ذیل را اتخاذ نماید مجلس شورای ملى به نام سعادت ملت انقراض سلطنت قاجاریه را اعلام نموده و حکومت موقتى را در حدود قانون اساسى و قوانین موضوعه مملکت به شخص آقاى رضا خان پهلوى واگذار میکند تعیین تکلیف حکومت قطعى موکول به نظر مجلس مؤسسان است که براى تغییر مواد ۳۶ و ۳۷ و ۳۸ و ۴۰ متمم قانون اساسى تشکیل میشود.
محمدهاشم میرزا- اجازه میفرمایید
نایب رئیس- مذاکره دیگر نمیشود کرد فقط به اسم ماده واحده است (اخذ آرا به عمل آمده نتیجه این طور حاصل شد عده حضار ۸۵ ورقه سفید علامت قبول ۸۰)
نایب رئیس- عده حضار ۸۵ تصمیم مجلس و ماده واحده به اکثریت ۸۰ رأى تصویب شد.
اسامى رأى دهندگان- آقایان: آقامیرزا شهاب. آقا سید یعقوب. کى استوان. شوشترى. ابراهیم ضیا. هایم. عراقى. یحیى خان زنگنه. آقا شیخ جلال. نجات. یاسائى. حاج میرزا علیرضا. حاج شیخ عبدالرحمان. مرتضى قلیخان بیات. آقاسید کاظم. لطفالله خان لقوانى. ارباب کیخسرو. میرزا سلیم خان ایزدى. دستغیب. فتحالله میرزا. محمدتقى خان اسعد. حاج میرزا عبدالوهاب. میرزا محمد خان معظمى. حبیبالله خان شادلو. حاج میرزا اسدالله خان. میرزا یدالله خان. میرزا عبدالله خان معتمد. دیوان بیگى سهرابزاده. آقاشیخ هادى طاهرى. مفتى. حاج سید محمد سلطانى. شریعتزاده. محمدولى خان اسدى. صدرائى. افشار. فرجالله خان آصف. حائریزاده. طباطبائى دیبا. داور. شیروانى. ابوالحسن خان پیرنیا. کازرونى. محمدهاشم میرزا افسر. حیدرقلى میرزا حشمتى دامغانى. میرزا اسمعیل خان اصانلو. سید ابوالفتح میرزائى. آقا شیخ فرجالله. دکتر امیر خان اعلم. حاج حسن آقا ملک. شیخ محمدعلى طهرانى. میرزا یوسف خان عدل. میرزا رضا خان حکمت. الموتى. آقاسید جواد محقق. آقا رضا مهدوى. میرزا صادق خان اکبر. دکتر حسین خان بهرامى. سیفالله خان اسکندرى. سیدعبدالحسن صدر. اسماعیل خان قشقائى. دکتر آقایان. عظیمى. سهراب خان. عصر انقلاب. رهنما. میرزا حسین خان دادگر. سلطانابراهیم خان افخمى. میرزا جواد خان. زاهدى. میرزا محمود خان وحید. حبیبالله خان کمالوند. اخگر. ناصر ندامانى. سید احمد خان اعتبار. میرزا سید حسن کاشانى. سلیمان میرزا. حاج آقا رضا رفیع.
نایب رئیس- لازم میدانم براى رفع هر گونه سوءتفاهم اصل پنجاهم قانون اساسى را به عرض آقایان برسانم در اینجا تصریح شده که مدت دوره تقنینیه دو سال است بنابراین تصمیم امروزه مجلس موجب انحلال مجلس شورای ملی نیست برای اینکه اگر موجب انحلال شود مستلزم نقص اصل پنجاهم قانون اساسى خواهد بود و منافاتى هم با تشکیل مجلس مؤسسان نخواهد داشت. بنابراین اگر آقایان تصویب بفرمایند جلسه را ختم کنیم (از طرف نمایندگان- صحیح است)
نایب رئیس- جلسه آتیه فردا که یکشنبه است سه ساعت و نیم قبل از ظهر دستور اولاً لایحه تفریغ بودجه مجلس ثانیاً لایحه اعطاى قرضههاى فلاحتى
(مجلس تقریباً دو ساعت بعد از ظهر ختم شد)
نایب رئیس مجلس شورای ملى- سید محمد تدین
منشى- م- شهاب
منشى- ع- خطیبى
+++