[1396/10/25]
خندابی، رولینگ آینده ایران
علیرضا قلعهخندابی، نویسندۀ نوجوانی است که بیش از پانزده سال از عمرش نمیگذرد. او با نوشتن سه داستان، نشان داده است که استعداد دارد تا در آینده به جرگۀ داستاننویسان بپیوندد و با مطالعه و ممارست بیشتر، آثار قابل توجهی خلق کند.
عنوان داستانهای او عبارتند از:
- نقطه سرخط، تهران، فراسخن.
- هفت قهرمان و برجهای پنهان، تهران، منشور سمیر، 1394.
- هویّتی که باید پنهان بماند، تهران، منشور سمیر، 1395.
اینک شرحی مختصری بر تألیفات او
نقطه سرخط
کتاب مصور حاضر، داستانی است درباره یک پروفسور که خیلی ترسو است و نمیخواهد بمیرد. هدف نگارنده از این داستان بیان نکات عبرتآموز است. پروفسور برای جاودانه شدن، دست به هرکاری زده و به خاطر استفاده از مواد شیمیایی، دکترها به او گفتهاند که تا هشت ماه دیگر بیشتر زنده نیست. او که تا آن موقع از خانه بیرون نرفته تا نکند مریض شود یا هر غذایی را نمیخورد که مسموم نشود، میخواهد این هشت ماه را زندگی کند، اما بعد از چند روز توسط مردی مرموز دزدیده میشود و حالا برادرش قرار است با گذشتن از سه مکان اسرارآمیز او را پیدا کند.
***
هفت قهرمان و برجهای پنهان
کتاب مصوّر حاضر، داستانی اجتماعی و طنزآمیز است که با زبانی ساده و روان برای گروه سنی (ج) نگاشته شده است.
«خبری که هم اکنون به دست من رسید به گزارش خبرنگاری در پاریس برج ایفل ناپدید شده... مگر میشود برجی به آن بزرگی ناپدید شود...» بهنام هم با شنیدن این خبر متعجب شد. او باید در برابر این مسئله مقابله میکرد. نیرویی در درونش زنده شده بود. او به انجمنی مخفی در ایران پیوست که قرار بود با نیروی اهریمنی مبارزه کنند، اما او تنها نبود؛ قرار بود هفت قهرمان برای مبارزه بیایند مبارزه با مردی به نام «سبیل خان»
***
هویتی که باید پنهان بماند
کتابی تخیلی است و هدف از نوشتن این اثر، شناختن برخی افسانههای ایرانی کمتر شناخته شده است.
مبین، نیما و مانی، برای اولین بار به خانه مادربزرگ می روند. مادربزرگی مهربان و مرموز، اما نیما کنجکاو شده تا ببیند در اتاقی که مادربزرگ آن را قفل کرده، چه چیزی وجود دارد. نیما برای شناختن هویت مادربزرگ باید به اتاق برود، برای هویتی که باید پنهان بماند. نیما دفترچهای پیدا میکند که برای فهمیدن اسرار دفترچه و مادربزرگ باید به هفت روستای ایران بروند و هفت نشانه اسرار آمیز را پیدا کنند و بعد در جایی افسانهای از زمین جدا شوند و به سه سرزمین افسانهای بروند. در این بین کسانی هم سدّ راه آنان می شوند. رئیس دریاها به نام بابادریا دشمن اصلی آنهاست. بابادریا هنوز آخرین حیله خود را خرج نکرده است؛ حیلهای به نام دکترس.


